مقدمه
درد، تجربهای همگانی و جهانشمول است. حداقل 116 میلیون از بزرگسالان آمریکا از درد حاد و مزمن رنج میبرند و هزینههای ناشی از آن سالانه 560 تا 635 میلیارد دلار برآورد شده است [
1]. شیوع بیماریهای مزمن، دردهای بازگشتکننده و بیماریهای دردناکی که در آنها حساسیت به محرکهای درد بالا میرود، در سطح جهان رو به افزایش است، این در حالی است که بسیاری از افراد به درمانهای دارویی به خوبی پاسخ نمیدهند و داروهای ضددرد نیز عوارض جانبی بسیاری دارند [
2].
درد ادراکی پیچیده و چندبُعدی است، که تحت تأثیر عوامل روانشناختی قرار دارد، این عوامل مجموعهای از ویژگیهای شناختی (مانند توجه)، رفتاری (ازجمله پاسخهای رفتاری خاص ما هنگام تجربه درد) و هیجانی (به عنوان مثال توانایی غم، ناامیدی، ترس و اضطراب در تشدید درد) هستند، که نقش مهمی در تعدیل و اصلاح نحوه درک درد به عهده دارند [
3].
از زمان ارائه نظریه کنترل دروازهای درد توسط ملزاک و وال در سال 1965، ارزیابی و مدیریت درد به طور قابل توجهی تکامل یافته و این موضوع امروزه کاملاً تصدیق شده که عوامل روانشناختی ادراک درد را عمیقاً تغییر میدهند و نقش مهمی در ایجاد و پیشروی آن ایفا میکنند [
4]. نمونه بارز این امر خاصیت مسکن مشاهدهشده در دارونما است [
5].
ادبیات پژوهش نیز ارتباط بین عوامل روانشناختی و افزایش شدت درد را در انواع بیماران مانند آسیب حاد ارتوپدی، ضربه اندام تحتانی، آرتروپلاستی زانو، درد شانه و درد مزمن کمر نشان داده است. چنانچه برای بهبود هرچه بیشتر بیماران، پیشنهاد شده است که فیزیوتراپیستها اصول روانشناسی را در جلسات فیزیوتراپی در نظر داشته باشند [
4]؛ بنابراین درد مطمئناً تجربهای ذهنیاست، اگرچه به وضوح مربوط به ویژگیهای فیزیولوژیکی است و به تبع ادغام اصول روانشناسی در درمان فیزیولوژیکی بیماران میتواند ابزار مفیدی برای مدیریت درد یا مکملی برای داروهای ضددرد باشد [
6].
یکی از رویکردهای روانشناختی که میتواند پتانسیل بالقوهای در تسکین درد داشته باشد، ژست قدرت است [
7 ،
4]. ژست قدرت نمونهای از اشکال غیرکلامی ارتباط است که علاوه بر انتقال سیگنالهای اجتماعی از طریق اعمال بدنی به دیگران، روی خود فرد عامل نیز تأثیرگذار است [
8, 9].
نتایج پژوهشها حاکی از این هستند که ماهیت رابطه بین قدرت واقعی و ژست قدرت میتواند دوسویه باشد، به طوری که نه تنها قدرتمند بودن باعث ایجاد حالت بدنی خاص قدرت میشود، بلکه ژستهای قدرت نیز میتوانند هیجانهای مرتبط با قدرت و همچنین مسیر تغییرات فیزیولوژیک مربوطه را فعال کنند [
7, 9, 10].
محققان بسیاری معتقدند داشتن حالات بدنی گسترده و باز، باعث افزایش احساس قدرت و داشتن حالت بدنی فشرده و بسته به کاهش این احساس منجر میشود [
9, 10, 11, 12 ,13 ,14]؛ احساس قدرت نیز منجر به بروز رفتارهای مرتبط با قدرت شده و میتواند بر افکار، احساسات و رفتار به گونهای تأثیر بگذارد که حتی خود فرد هم متوجه نشود [
15].
داشتن ژست قدرت بالا، منجر به افزایش تستوسترون و کاهش کورتیزول میشود، در حالی که ژست قدرت پایین اثری معکوس روی هورمونهای مذکور دارد [
9]؛ همچنین افزایش احساس قدرت ناشی از ژست قدرت [
14]، سیستم فعالساز رفتاری را به کار میاندازد [
16]. از سوی دیگر کورتیزول با آستانه درد همبستگی منفی و تستوسترون با آستانه درد ارتباط مثبت دارد [
17]. از منظر عصبی نیز، بین سیستم فعالساز رفتاری و درد ارتباط منفی و بین سیستم بازداری رفتاری و درد ارتباط مثبت وجود دارد [
18]؛ بنابراین تأثیر استفاده از ژستهای قدرت با میانجیگری عوامل هورمونی و عصبی بر آستانه درد قابل انتظار است.
در این راستا بونز و ویلترمث در پژوهشی نشان دادند شرکتکنندگان دارای ژست قدرت، آستانه درد بالاتری از افراد با ژست خنثی یا مطیع داشتند. آنها همچنین دریافتند که حتی تعامل با افرادی که ژست قدرت بالا گرفتهاند میتواند آستانه درد را کاهش دهد [
7]. از این رو، ژست قدرت میتواند پتانسیل فوقالعادهای در مراقبتهای فیزیوتراپی داشته باشد، زیرا ماهیت رابطه پزشک بیمار اغلب میتواند به گونهای بر بیماران تأثیر بگذارد و منجر به اتخاذ ژست قدرت پایین توسط بیمار هنگام یک جلسه استرسزای فیزیوتراپی شود. از آنجا که اتخاذ چنین ژستی میتواند تأثیر منفی بر بیماران بگذارد، ترکیب ژست قدرت بالا در آزمایشات فیزیوتراپی میتواند به صورت بالقوه در معکوسسازی اثرات منفی آن و بهبود بیمار مفید باشد. با وجود این، یافتههای پژوهش جی و همکاران تأثیری از ژست قدرت بر آستانه درد را نشان ندادند [
4].
یکی از عوامل مرتبط با ژست قدرت، عزت نفس است [
19]. عزت نفس که به معنای ارزیابی مثبت کلی فرد از خود است [
20]، به دلیل تأثیر فراگیر و قدرتمندی که بر شناخت، انگیزش، هیجان و رفتار انسان دارد [
21]، در این پژوهش به عنوان متغیرکنترل در نظر گرفته شده است. به واقع بین عزت نفس و کورتیزول رابطه وجود دارد، به شکلی که کاهش عزت نفس در شرایط استرسزا باعث افزایش کورتیزول و افزایش عزت نفس در این شرایط منجر به تنظیم کورتیزول میشود [
22].
از سوی دیگر، تستوسترون با انتظارات موفقیت و اعتماد به نفس بیش از حد و همچنین تحمل درد بالاتر مرتبط است و کورتیزول افزایشیافته نیز که با قدرت پایین ارتباط دارد، پاسخی به درد است. از این رو، با توجه به رابطه عکس موجود بین عزت نفس و کورتیزول [
22] و همچنین رابطه عکس بین فعالیت سیستم بازداری رفتاری و عزت نفس [
23, 24] و با توجه به دیدگاه تئوری فعالسازی / بازداری قدرت، که معتقد است قدرت با احساسات مثبت، رفتار فعالساز و کاهش رفتار اجباری مرتبط بوده که همه اینها با عزت نفس بالا مرتبط هستند [
16]، نقش عزت نفس در این پژوهش کنترل شد.
بنابر آنچه گفته شد، با توجه به تضاد موجود در نتایج پژوهشهای ژست قدرت و خلأ پژوهشی این حوزه (بهویژه در ایران) و همچنین آثار مثبت احتمالی ژستهای ساده قدرت و با در نظر گرفتن اهمیت عزت نفس و ارتباط آن با ژست قدرت و عوامل هورمونی و عصبی، مسئله اساسی در پژوهش حاضر این است که آیا وانمود کردن ژست قدرت بالا / پایین بر آستانه درد تأثیر دارد یا خیر؟
مواد و روشها
این پژوهش، مطالعهای نیمهتجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود که در آن شصت دانشجوی دختر دانشگاه اراک با میانگین سنی 2/5±20/2 در سال تحصیلی 1398-1399 به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه بیست نفره (ژست قدرت بالا، ژست قدرت پایین و بدون ژست) قرار گرفتند.
در رابطه با رعایت ملاحظات اخلاقی ذکر این نکته لازم است که همه شرکتکنندگان آگاهانه و داوطلبانه در نمونهگیری شرکت کردند و از نظر محرمانه بودن اطلاعات به آنها اطمینان داده شد و بیان گردید در هر زمانی قادر به ترک جلسات هستند.
در این پژوهش از مقیاس عزت نفس روزنبرگ و تکنیک تورنیکه با کمک کاف فشارسنج جهت جمعآوری دادهها استفاده شده است. مقیاس عزت نفس روزنبرگ، که مقیاسی ساده، کوتاه و مشخصاً پرکاربردترین ابزار برای سنجش عزت نفس جهانی است، بیانگر ارزیابی عمومی فرد از ارزشهایش در مقام یک انسان است [
25].
این پرسشنامه شامل ده عبارت است، که پنج سؤال به صورت مثبت و پنج سؤال دیگر به صورت منفی است. نمرهگذاری و تفسیر این مقیاس به این صورت است که پاسخ موافق به عبارتهای یک تا پنج، نمره 1+ و پاسخ مخالف به عبارت های یک تا پنج نمره 1- دریافت میکند و از عبارت شش تا ده، این نمرهگذاری برعکس است. نمرات بالا نشاندهنده عزت نفس بالا و نمرات پایین نشاندهنده عزت نفس پایین است.
محمدی در ایران، قابلیت اعتماد پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ را با سه روش آلفای کرونباخ، بازآزمایی و دو نیمه کردن تحلیل کرده و به ترتیب ضرایب 0/69، 0/78 و 0/68 را به دست آورده است. اعتبار همزمان این پرسشنامه نیز با بهکارگیری مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت بهدستآمده که بین این دو مقیاس همبستگی مثبت (0/61) وجود داشته است [
26].
در خارج از ایران نیز گرینبرگر و همکاران در پژوهش خود، آلفای کرونباخ این پرسشنامه را 0/88 گزارش کردهاند. در این مطالعه بین مقیاس عزت نفس و خوشبینی و همچنین رضایت از زندگی، همبستگی مثبت (0/61) و بین این مقیاس و نشانگان افسردگی همبستگی منفی (0/64) مشاهده شد. در پژوهش حاضر نیز آلفای کرونباخ این مقیاس 0/70 بهدست آمد [
27].
برای اندازهگیری آستانه درد مطابق پژوهش بونز و ویلترمث، از تکنیک تورنیکه فشارسنج استفاده شد. بدینترتیب که یک کاف فشارسنج به بازوی آزمودنی بسته شده، سپس آزمایشگر آن را با سرعت مشخصی باد میکرد که با کاهش جریان خون به بازوی آزمودنی، درد ایجاد میشد. به آزمودنی گفته شده بود که هنگام احساس حداقل درد و ناراحتی از فشار، بگوید «ایست». آستانه درد به میلیمتر جیوه ثبت شد، که واحد مرسوم مورد استفاده برای گزارش فشار خون است [
7].
جهت اجرای ژستهای قدرت بالا / پایین در این مطالعه از ژستهای مطالعه کارنی و همکاران با همان دستورالعمل استفاده شد [
9]. برای اولین ژست قدرت بالا، آزمایشگر آزمودنی را راهنمایی کرد تا روی صندلی بنشیند و پاهای خود را روی میز و دستها را پشت سر قرار داده و سر را بالا بگیرد. برای دومین ژست قدرت بالا نیز، آزمودنی با دستهای باز و انگشتان خیمهزده روی میز، پشت میز ایستاد (
تصویر شماره 1).
.jpg)
همچنین برای اولین ژست قدرت پایین، آزمودنی روی صندلی و با پاهای جفتشده نشست، دستها بین پاها بود و سر را به سمت پایین خم کرد. برای دومین ژست قدرت پایین نیز از آزمودنی خواسته شد که با دستها و پاهای ضربدری بایستد و سر نیز کمی به سمت پایین خم شد (
تصویر شماره 2).
.jpg)
آزمودنیها در فاصله پیشآزمون و پسآزمون هریک از ژستها را به مدت یک دقیقه (جمعاً دو دقیقه برای هر فرد در هر گروه) اجرا کردند [
9]، به جهت ایجاد بستر اجتماعی ژستگیری در حضور پژوهشگر انجام شد. در این پژوهش، هدف اصلی پژوهش (به علت جلوگیری از ایجاد سوگیری) از آزمودنیها پنهان ماند و هدفی ساختگی تحت عنوان رابطه فشار خون با ویژگیهای شخصیتی بیان شد.
یافتهها
میانگین و انحراف معیار نمرات پیشآزمون و پسآزمون متغیرهای پژوهش سه گروه ژست قدرت بالا، پایین و کنترل در
جدول شماره 1 ارائه شده و در این جدول نتایج آزمون شاپیرو ویلک برای بررسی نرمال بودن توزیع متغیرها در گروهها گزارش شده است.
.jpg)
با توجه به این جدول نتایج شاپیرو ویلک برای تمامی متغیرها معنادار نیست؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که توزیع این متغیرها نرمال است.
برای بررسی تأثیر ژست قدرت بر آستانه درد از آزمون تحلیل کوواریانس یکراهه استفاده شد. نتایج آزمون بررسی همگنی شیب رگرسیون پیشآزمون و پسآزمون آستانه درد در گروههای مورد مطالعه نشان داد که شیب رگرسیون در هر سه گروه برابر است. نتایج آزمون لوین برای بررسی همگنی واریانس متغیر وابسته در گروهها نشان داد که واریانس آستانه درد در گروهها برابر است (175=F(2, 51)=81/1, P). در
جدول شماره 2 نتایج تحلیل کوواریانس تکمتغیری برای بررسی تفاوت آستانه درد در گروه ژست قدرت بالا، پایین و کنترل پس از تعدیل اثر پیش آزمون متغیر آستانه درد گزارش شده است.
.jpg)
با توجه به
جدول شماره 2 آماره F در پسآزمون برابر با 10/46 است که در سطح 0/001 معنادار است و این نشان میدهد که بین سه گروه پس از انجام آزمایش در میزان آستانه درد تفاوت معناداری وجود دارد. آماره F پیشآزمون آستانه درد نیز برابر با 161/54 است که در سطح 0/001 معنادار است.
این یافته نشان میدهد که پیشآزمون تأثیر معناداری بر نمرات پسآزمون دارد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که میانگین تصحیحشده گروه ژست قدرت بالا در آستانه درد برابر با 81/94 و میانگین گروه ژست قدرت پایین برابر با 63/87 و در گروه کنترل 74/41 است که تفاوت بین این میانگینها با توجه به آماره F در سطح 0/001 معنادار است (
تصویر شماره 1). با توجه به این یافته میتوان گفت که وانمود کردن ژست قدرت بالا موجب افزایش آستانه درد و ژست قدرت پایین موجب کاهش آن در دانشجویان میشود (
تصویر شماره 1). میانگین تعدیلشده (کنترل اثر پیشآزمون) پسآزمون آستانه درد در سه گروه ژست قدرت بالا، پایین و کنترل قرار دارد.
نتایج مقایسه زوجی میانگینهای تعدیل شده آستانه درد در سه گروه مورد مطالعه پس از انجام ژستهای قدرت نشان داد که بین گروه بالا و پایین تفاوت معناداری وجود دارد (P<0/001) و گروه ژست قدرت بالا میانگین بالاتری را به خود اختصاص داد. بین گروه ژست قدرت پایین و کنترل نیز تفاوت معنادار بود (P<0/001) و گروه ژست قدرت پایین میانگین پایینتری از گروه کنترل داشتند. بین گروه ژست قدرت بالا و کنترل تفاوت از نظر آماری معنادار نبود (P>0/05) (
تصویر شماره 1).
هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر وانمود کردن ژست قدرت بر تغییر آستانه درد گروهی از دانشجویان دختر بود. نتایج نشان داد وانمود کردن ژست قدرت بالا / پایین بر آستانه درد تأثیر دارد و افراد پس از ژست قدرت بالا آستانه درد بالاتری را نسبت به گروه ژست قدرت پایین و گروه کنترل تجربه کردند. به بیان دیگر، وانمود کردن ژست قدرت بالا در مقایسه با ژست قدرت پایین به افزایش آستانه درد افراد منجر میشود و به عبارتی وانمود کردن ژست قدرت بالا منجر به افزایش آستانه درد و وانمود کردن ژست قدرت پایین منجر به کاهش آستانه درد شده است. نتیجه حاصلشده با نتیجه پژوهش بونز و ویلترمث در یک راستا قرار دارد [
7] و با نتیجه پژوهش جی و همکاران ناهمسو است [
4].
یافته فوق مبنی بر اثربخشی ژستهای قدرت بر آستانه درد از دو منظر روانشناختی و زیستشناختی که البته با هم در ارتباطاند، قابل تبیین است. از منظر زیستشناختی، طبق گفته کارنی و همکاران، ژست قدرت به افزایش تستوسترون و کاهش کورتیزول میانجامد [
9]. همچنین افزایش قدرت با سیستم فعالساز رفتاری و کاهش قدرت نیز با سیستم بازداری رفتاری مرتبط است [
16]. سیستم فعالساز رفتاری با فعالیت سلولهای عصبی دوپامین مزولیمبیک منجر به تسکین و کاهش حساسیت به درد میشود [
28, 29].
همچنین تستوسترون و فعالیت شکنج پیشمرکزی چپ با تأثیر بر بتااندروفینها، فعالیت انتقالدهندههای عصبی و سایر نوروپپتیدها منجر به افزایش آستانه درد میشود [
31 ،
30]. کورتیزول نیز با ایجاد تغییر در عملکرد هیپوکامپ و فعالیت در شکنج قدامی پاراهیپوکامپ به احساس درد کمک میکند [
32]؛ بنابراین پژوهشها حاکی از ارتباط منفی کورتیزول و ارتباط مثبت تستوسترون با آستانه درد [
17] و ارتباط منفی سیستم فعالساز رفتاری و ارتباط مثبت سیستم بازداری رفتاری با درد هستند [
18]؛ بنابراین میتوان عوامل هورمونی و عصبی را به عنوان چرایی تأثیر ژست قدرت بر آستانه درد در نظر گرفت.
از منظر روانشناختی، در تبیین یافته پژوهش این نکته قابل ذکر است که مطابق با نظریه رویکرد قدرت، در افراد دارای قدرت پایین، توجه و پیشبینی بیشتر تهدید و مجازات در سطح بالاتری دیده میشود. شدت درد نیز با توجه بیشتر [
33] و پیشبینی بیشتر [
34] محرکهای آزاردهنده افزایش مییابد. از این رو، نظریه رویکرد قدرت نیز پیشبینی میکند افراد با قدرت پایین باید آستانه درد کمتری از خود نشان دهند. همچنین محققان درد باورهای خودکارآمدی و درک کنترل را به عنوان عوامل تعیینکننده تحمل درد [
35, 36] مطرح کردهاند. از آنجا که هر دو تجربه عینی و ذهنی قدرت، در ایجاد ادراک کنترل [
36] و خودکارآمدی [
37] نقش دارد. میتوان انتظار داشت ژست قدرت بالا با افزایش خودکارآمدی و ادراک کنترل، به کاهش حساسیت به درد منجر شود.
در مجموع میتوان گفت هورمونهای مرتبط با ژست قدرت با درد مرتبط هستند. به طوری که تستوسترون با انتظارات موفقیت و اعتماد به نفس بیش از حد و همچنین تحمل درد بالاتر مرتبط است و کورتیزول افزایشیافته نیز که با قدرت پایین مرتبط است، پاسخی به درد است.
همچنین در تبیین ناهمسویی یافتههای پژوهش حاضر با نتایج پژوهش جی و همکاران، باید به تفاوت مدت زمان ژستگیری، تفاوت ژستها، نبود گروه کنترل و استفاده از دینامومتر دستی عضلانی جهت اندازه گیری آستانه درد در مطالعه جی و همکاران اشاره کرد.
نتیجهگیری
بنابر آنچه ذکر شد، پس از حذف تأثیر پیشآزمون و کنترل اثر عزت نفس، وانمود کردن ژست قدرت بالا / پایین بر آستانه درد تأثیر دارد. به بیان دیگر، وانمود کردن ژست قدرت بالا در مقایسه با ژست قدرت پایین به افزایش آستانه درد افراد منجر میشود. از این رو، استفاده از ژست قدرت به عنوان ابزاری ساده در موقعیتهای مواجهه با درد، به جهت مدیریت درد یا مکملی برای داروهای ضددرد پیشنهاد میشود.
انجام این پژوهش مانند پژوهشهای دیگر با محدودیتهایی مواجه بود که ازجمله میتوان به عدم امکان سنجش تغییرات هورمونی در افراد قبل و پس از آزمایش اشاره کرد. همچنین اجرای انفرادی و محدودیت زمانی استفاده از گروههایی با حجم بزرگتر را با مشکل مواجه میکرد. خودگزارشی بودن دادهها توسط شرکتکنندگان را نیز میتوان جزء محدودیتهای این مطالعه به شمار آورد.
با توجه به تضاد موجود در نتایج پژوهشهای ژست قدرت و خلأ پژوهشی این حوزه در ایران، به نظر میرسد انجام پژوهشهایی در این زمینه حائز اهمیت است؛ بنابراین پیشنهاد میشود سایر محققان نیز به تکرار این پژوهش و پژوهشهای دیگری با سنجش هورمونها و فعالیتهای مغزی، با سایر متغیرهای وابسته و تعدیلکننده، ابزار متفاوت و انواع دیگر ژستها در این حوزه بپردازند. همچنین با توجه به اجرای پژوهش حاضر در گروه زنان، اجرای پژوهش روی مردان، هر دو جنس و مقایسه آنها نیز پیشنهاد میشود.
همچنین با توجه به نتایج این پژوهش مبنی بر افزایش آستانه درد، استفاده از ژست قدرت در موقعیتهای مواجهه با درد، به جهت مدیریت درد یا مکملی برای داروهای ضددرد پیشنهاد میشود.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
پژوهش حاضر توسط کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی اراک تأیید و با شماره R.ARAKMU.REC.1399.276 به ثبت رسید.
حامی مالی
این پژوهش برگرفته از پایاننامه کارشناسیارشد نویسنده اول در گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه اراک، اراک است.
مشارکت نویسندگان
تمام نویسندگان در آمادهسازی این مقاله به یک اندازه مشارکت داشتهاند.
تعارض منافع
هیچگونه تعارض منافعی توسط نویسندگان بیان نشده است.
تشکر و قدردانی
نویسندگان مقاله از تمام شرکتکنندگانی که در این پژوهش با صبر و بزرگواری وقت خود را در اختیار ما گذاشتند، نهایت سپاس را دارند.
References
1.
Institute of Medicine. Relieving pain in America: A blueprint for transforming prevention, care, education, and research. Washington, DC: The National Academies Press; 2011. https://books.google.com/books/about/Relieving_Pain_in_America.html?id=rTTRy1sjs3QC&source=kp_book_description
2.
Dworkin RH, Backonja M, Rowbotham MC, Allen RR, Argoff CR, Bennett GJ, et al. Advances in neuropathic pain: Diagnosis, mechanisms, and treatment recommendations. Arch Neurol. 2003; 60(11):1524-34. [DOI:10.1001/archneur.60.11.1524] [PMID]
3.
McGrath PA. Psychological aspects of pain perception. Arch Oral Biol. 1994; 39:S55-62. [DOI:10.1016/0003-9969(94)90189-9]
4.
Ge W, Bennett TK, Oller JC. Should high-power posing be integrated in physical therapy? J Phys Ther Sci. 2017; 29(4):697-701. [DOI:10.1589/jpts.29.697] [PMID] [PMCID]
5.
Wager TD, Rilling JK, Smith EE, Sokolik A, Casey KL, Davidson RJ, et al. Placebo-induced changes in FMRI in the anticipation and experience of pain. Science. 2004; 303(5661):1162-7. [DOI:10.1126/science.1093065] [PMID]
6.
Linton SJ, Shaw WS. Impact of psychological factors in the experience of pain. Phys Ther. 2011; 91(5):700-11. [DOI:10.2522/ptj.20100330] [PMID]
7.
Bohns VK, Wiltermuth SS. It hurts when I do this (or you do that): Posture and pain tolerance. J Exp Soc Psychol. 2012; 48(1):341-5. [DOI:10.1016/j.jesp.2011.05.022]
8.
Niedenthal PM. Embodying emotion. Science. 2007; 316(5827):1002-5. [DOI:10.1126/science.1136930] [PMID]
9.
Carney DR, Cuddy AJ, Yap AJ. Power posing: Brief nonverbal displays affect neuroendocrine levels and risk tolerance. Psychol Sci. 2010; 21(10):1363-8. [DOI:10.1177/0956797610383437] [PMID]
10.
Huang L, Galinsky AD, Gruenfeld DH, Guillory LE. Powerful postures versus powerful roles: Which is the proximate correlate of thought and behavior? Psychol Sci. 2011; 22(1):95-102. [DOI:10.1177/0956797610391912] [PMID]
11.
Ranehill E, Dreber A, Johannesson M, Leiberg S, Sul S, Weber RA. Assessing the robustness of power posing: No effect on hormones and risk tolerance in a large sample of men and women. Psychol Sci. 2015; 26(5):653-6. [DOI:10.1177/0956797614553946] [PMID]
12.
Cuddy AJ, Wilmuth CA, Yap AJ, Carney DR. Preparatory power posing affects nonverbal presence and job interview performance. J Appl Psychol. 2015; 100(4):1286-95. [DOI:10.1037/a0038543] [PMID]
13.
Park LE, Streamer L, Huang L, Galinsky AD. Stand tall, but don’t put your feet up: Universal and culturally-specific effects of expansive postures on power. J Exp Soc Psychol. 2013; 49(6):965-71. [DOI:10.1016/j.jesp.2013.06.001]
14.
Gronau QF, Van Erp S, Heck DW, Cesario J, Jonas KJ, Wagenmakers EJ. A Bayesian model-averaged meta-analysis of the power pose effect with informed and default priors: The case of felt power. Compr Results Soc Psychol. 2017; 2(1):123-38. [DOI:10.1080/23743603.2017.1326760]
15.
Cuddy A. Presence: Bringing your boldest self to your biggest challenges. Boston: Little, Brown; 2015. https://books.google.com/books/about/Presence.html?id=-DuCjwEACAAJ&source=kp_book_description
16.
Keltner D, Gruenfeld DH, Anderson C. Power, approach, and inhibition. Psychol Rev. 2003; 110(2):265-84. [DOI:10.1037/0033-295X.110.2.265] [PMID]
17.
Choi JC, Chung MI, Lee YD. Modulation of pain sensation by stress-related testosterone and cortisol. Anaesthesia. 2012; 67(10):1146-51. [DOI:10.1111/j.1365-2044.2012.07267.x] [PMID]
18.
Jensen MP, Tan G, Chua SM. Pain intensity, headache frequency, and the behavioral activation and inhibition systems. Clin J Pain. 2015; 31(12):1068-74. [DOI:10.1097/AJP.0000000000000215] [PMID]
19.
Körner R, Petersen LE, Schütz A. Do expansive or contractive body postures affect feelings of self-worth? High power poses impact state self-esteem. Curr Psychol. 2019; 40(8):4112–24. [DOI:10.1007/s12144-019-00371-1]
20.
VandenBos GR. APA dictionary of psychology. Washington, D.C.: American Psychological Association; 2007. https://psycnet.apa.org/record/2006-11044-000
21.
Baumeister RF. Self-esteem: The puzzle of low self-regard. Berlin: Springer Science & Business Media; 2013. https://books.google.com/books/about/Self_Esteem.html?id=4ZeyBwAAQBAJ
22.
Liu SY, Wrosch C, Miller GE, Pruessner JC. Self-esteem change and diurnal cortisol secretion in older adulthood. Psychoneuroendocrinology. 2014; 41:111-20. [DOI:10.1016/j.psyneuen.2013.12.010] [PMID]
23.
LePine JA, Van Dyne L. Predicting voice behavior in work groups. J Appl Psychol. 1998; 83(6):853-68. [DOI:10.1037/0021-9010.83.6.853]
24.
Buhrmester D, Furman W, Wittenberg MT, Reis HT. Five domains of interpersonal competence in peer relationships. J Pers Soc Psychol. 1988; 55(6):991-1008. [DOI:10.1037/0022-3514.55.6.991] [PMID]
25.
Pullmann H, Allik J. The Rosenberg Self-Esteem Scale: Its dimensionality, stability and personality correlates in Estonian. Pers Individ Dif. 2000; 28(4):701-15. [DOI:10.1016/S0191-8869(99)00132-4]
26.
Mohammadi N. [Preliminary review of the validity and reliability of the Rosenberg Self-Esteem Scale (Persian)]. J Dev Psychol Iran Psychol. 2005; 1(4):55-62. http://jip.azad.ac.ir/article_512444.html?lang=en
27.
Greenberger E, Chen C, Dmitrieva J, Farruggia SP. Item-wording and the dimensionality of the Rosenberg Self-Esteem Scale: Do they matter? Pers Individ Dif. 2003; 35(6):1241-54. [DOI:10.1016/S0191-8869(02)00331-8]
28.
Altier N, Stewart J. Intra-VTA infusions of the substance P analogue, DiMe-C7, and intra-accumbens infusions of amphetamine induce analgesia in the formalin test for tonic pain. Brain Res. 1993; 628(1-2):279-85. [DOI:10.1016/0006-8993(93)90965-P]
29.
Wood PB. Mesolimbic dopaminergic mechanisms and pain control. Pain. 2006; 120(3):230-4. [DOI:10.1016/j.pain.2005.12.014] [PMID]
30.
Padnekar JR, Mulgaonker VK. Role of testosterone on pain threshold in rats. Indian J Physiol Pharmacol. 1995; 39(4):423-4. [PMID]
31.
Choi JC, Park SK, Kim YH, Shin YW, Kwon JS, Kim JS, et al. Different brain activation patterns to pain and pain-related unpleasantness during the menstrual cycle. Anesthesiology. 2006; 105(1):120-7. [DOI:10.1097/00000542-200607000-00021] [PMID]
32.
Vachon-Presseau E, Roy M, Martel MO, Caron E, Marin MF, Chen J, et al. The stress model of chronic pain: Evidence from basal cortisol and hippocampal structure and function in humans. Brain. 2013; 136(3):815-27. [DOI:10.1093/brain/aws371] [PMID]
33.
McCaul KD, Malott JM. Distraction and coping with pain. Psychol Bull. 1984; 95(3):516-33. [DOI:10.1037/0033-2909.95.3.516] [PMID]
34.
Bandura A, Reese L, Adams NE. Microanalysis of action and fear arousal as a function of differential levels of perceived self-efficacy. J Pers Soc Psychol. 1982; 43(1):5-21. [DOI:10.1037/0022-3514.43.1.5] [PMID]
35.
Bandura A, O’Leary A, Taylor CB, Gauthier J, Gossard D. Perceived self-efficacy and pain control: Opioid and nonopioid mechanisms. J Pers Soc Psychol. 1987; 53(3):563-71. [DOI:10.1037/0022-3514.53.3.563] [PMID]
36.
Litt MD. Self-efficacy and perceived control: Cognitive mediators of pain tolerance. J Pers Soc Psychol. 1988; 54(1):149-60. [DOI:10.1037/0022-3514.54.1.149] [PMID]
37.
Fast NJ, Gruenfeld DH, Sivanathan N, Galinsky AD. Illusory control: A generative force behind power’s far-reaching effects. Psychol Sci. 2009; 20(4):502-8. [DOI:10.1111/j.1467-9280.2009.02311.x] [PMID]