fa
jalali
1384
10
1
gregorian
2006
1
1
8
3
online
1
fulltext
fa
مقایسه اختلالات عملکرد جنسی زنان قبل و بعد از یائسگی
A Comparative Study on Women’s Sexual Functioning Disorders Before and After Menopause
مقدمه: غریزه جنسی که منشأ بسیاری از تحولات در زندگی انسان میباشد میتواند در اثر عوامل متعددی دچار اختلال شود که یکی از این عوامل، پدیده یائسگی و افزایش سن است. این مطالعه با هدف مقایسه اختلالات عملکرد جنسی زنان قبل و بعد از یائسگی طراحی گردید.
روش کار: این مطالعه از نوع تحلیلی - مقطعی میباشد که در آن اطلاعات مربوط به فعالیتهای جنسی قبل و بعد از یائسگی 174 زن همسردار یائسه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اصفهان در سال 82 که دارای مشخصات ورود به پژوهش بودند جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفت. روش جمع آوری دادهها پرسشنامه اختلالات جنسی خود ساخته بود که روایی و پایائی آن با روش اعتبار محتوا و ضریب آلفای کرونباخ تعیین شد. نتایج حاصله با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی (مک نمار) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: نتایج این پژوهش نشان دادکه فراوانی نسبی اختلالات جنسی در دوران باروری 38 درصد و در دوران یائسگی 72/4 درصد میباشد. همچنین ارتباط آماری معنی داری بین اختلالات جنسی قبل و بعد از یائسگی وجود داشت (0/001>P). توزیع فراوانی اختلالات جنسی در دوره باروری این زنان بر اساس شدت اختلال عبارت بود از اختلال در فاز تمایل (49/2 درصد)، دیسپارونی (34/3 درصد)، اختلال در فاز برانگیختگی (26/8 درصد)،اختلال در فاز ارگاسم (23/8 درصد) و واژینیسموس (16/4 درصد). همچنین توزیع فراوانی این اختلالات در دوره یائسگی آنان به ترتیب عبارت بود از اختلال در فاز برانگیختگی (75/3 درصد)، اختلال در فاز تمایل (62/2 درصد)، اختلال در فاز ارگاسم (56/3 درصد)، دیسپارونی (34/9 درصد) و واژینیسموس (15/8 درصد).
نتیجهگیری: همان طور که نتایج پژوهش نشان داد درصد قابل توجهی از زنان در سنین باروری و یائسگی اختلالات جنسی را تجربه میکنند و پدیده یائسگی میتواند عاملی در جهت ایجاد، تداوم و یا مضاعف شدن اختلالات جنسی باشد. لذا بر نقش متخصصین مربوط به این امور در زمینه مشاوره و آموزش تأکید میشود.
Introduction: Sexual instinct which is the cause of numerous changes in one’s life could be influenced by numerous factors such as menopause and aging. This study was focused on comparison of women’s sexual functioning disorders before and after menopause. Materials and Methods: This is an analytic cross sectional study in which data related to before and after menopause sexual activities of 174 married women (living with their spouses), referring to health centers in Isfahan in 2003 was collected and investigated. Data was collected by a self constructed sexual dysfunction inventory in which reliability and validity were reached by content validity and α chorenbach index. Findings were analysed through descriptive and inferential (MC-Nemar) statistics. Results: Findings showed that relative frequency of sexual functioning disorders in productive period was 38% and in menopausal period 72.4%. There was a significant association between sexual functioning disorders before and after menopausal period (P < 0.001). Frequency distribution of sexual functioning disorders in productive period of these women according to severity of disorders were: sexual desire disorder (49/2%), dyspareunia (34/3%), arousal dysfunction (26/8%), orgasmic dysfunction (23/8%), and vaginismus (16/4%). Frequency distribution of sexual functioning disorders in menopausal period of these women were: arousal dysfunction(75/3%), sexual disire disorder (62/6%), orgasmic dysfunction (56/3%), dyspareunia (34/9%) and vaginismus (15/8%).
Conclusion: As revealed by the findings of the study,a high percentage of women experience sexual functioning disorders in productive and menopausal periods. Menopause can be a cause to occur, or continue these disorders. The role of health care professinals in conselling and education is emphasized.
Menopause, Productive period, Sexual functioning disorder
اختلال عملکرد جنسی, دوران باروری, یائسگی
1
7
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-234-2&slc_lang=fa&sid=1
2009/02/18
1387/11/30
2006/01/15
1384/10/25
Soror
Arman
سرور
آرمان
arman@med.mui.ac.ir
00319475328460076663
00319475328460076663
Yes
گروه روانپزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
Fariba
Fahami
فریبا
فهامی
00319475328460076664
00319475328460076664
No
گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامائی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
Roshanak
Hasan Zahraee
روشنک
حسن زهرائی
00319475328460076665
00319475328460076665
No
گروه مامایی، دانشکده پرستاری و مامائی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
fa
اثر تزریق داخل هیپوکمپی وراپامیل بر روند ایجاد کیند لینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول در موشهای صحرایی
The Effect of Intrahippocampal Injection of Verapamil on Pentylenetetrazol Kindling in Rats
مقدمه: تحقیقات نشان داده است که به دنبال صرع خود به خودی در موشهای صحرایی میزان نفوذ پذیری نورون های ناحیه CA1 هیپوکمپ نسبت به کلسیم افزایش پیدا میکند. در این تحقیق نقش کانالهای کلسیمی حساس به ولتاژ ناحیه CA1هیپوکمپ بر روی کیندلینگ ایجاد شده با پنتیلن تترازول مورد بررسی قرار گرفته است. روش کار: در این تحقیق تجربی ابتدا حیوانات به شکل تصادفی به دو گروه تقسیم بندی شدند. در گروه تحت آزمایش داروی وراپامیل (4میکروگرم در 4 دقیقه) به داخل هیپوکمپ تزریق شد و پس از 20 دقیقه به منظور ایجاد کیندلینگ شیمیایی، پنتیلن تترازول با غلظتهایی که در ابتدا تشنج زا نیستند (5/37 میلی گرم بر کیلوگرم, داخل صفاقی) به موشها تزریق گردید. پس از تزریق دارو رفتار های حیوان به مدت 20 دقیقه تحت نظر گرفته شد و پاسخهای تشنجی بر اساس معیار پنج رتبهای طبقهبندی گردید. حیوانات گروه کنترل از نظر سن و روند ایجاد کیندلینگ همانند گروه آزمون بودند به جز اینکه در این گروه به جای وراپامیل از حلال آن یعنی مایع مغزی نخاعی مصنوعی استفاده شد.
نتایج: وراپامیل به شکل معنی داری (0/01>P)تعداد تحریکات لازم برای رسیدن حیوانات از مرحله صفر به مرحله پنج تشنج را کاهش داد. از سوی دیگر وراپامیل به شکل معنیداری مدت زمانی که حیوان در مرحله پنجم تشنج بسر می برد را افزایش داد(0/05>P). همچنین این دارو مدت زمانی که طول میکشد که حیوان به مرحله پنج تشنج برسد را کاهش داد ولی این کاهش معنیدار نبود.
نتیجهگیری: تزریق موضعی وراپامیل به داخل هیپوکمپ روند ایجاد کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول را تسهیل کرده ولی بر روی کیندلینگ ایجاد شده اثر مهاری داشت.
Introduction: Studies showed that following spontaneous epilepsy in rats, the permeability of CA1 region of Hypocampus to calcium is increased. In this study the role of voltage dependent calcium channels on the development of kindling induced by Pentylenetetrazol (PTZ) was investigated in rats.
Materials and Methods: In this experimental study rats were divided into two groups. In the test group, Verapamil (calcium channel blocker) was injected in the Hippocampus (4 g/4 min). After 20 minutes kindling was established by PTZ in subconvulsive dose (37.5 mg/kg ip). Convulsing activities were monitored for 20 min. The control group was the same age and undergone the same procedure exept for the injection, in which ACSF was injected without Verapamil.
Results: Verapamil significantly (p<0.01) reduced the number of needed stimulations to progress from stage 0 to 5 of the convulsion and also significantly (p<0.05) prolonged the fifth stage of seizure.
Conclusion: The results of this study suggested that interahippcampal injection of Verapamil facilitated the Pentylenetetrazol kindling in rats but had inhibitory effects on kindled animals.
Pentylenetetrazol, Kindling, Verapamil, Hippocampus
پنتیلن تترازول, کیندلینگ, وراپامیل, هیپوکمپ
8
15
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-60-3&slc_lang=fa&sid=1
2009/02/182009/02/18
1387/11/30
2006/01/152006/01/15
1384/10/25
Mohamadreza
Palizvan
محمدرضا
پالیزوان
palizvan@yahoo.com
00319475328460076671
00319475328460076671
Yes
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اراک، اراک، ایران.
Azam
Amini Komeijani
اعظم
امینی کمیجانی
00319475328460076672
00319475328460076672
No
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اراک، اراک، ایران.
Ehsan Alah
Ghaznavi Rad
احسان اله
غزنوی راد
00319475328460076673
00319475328460076673
No
گروه میکروب شناسی و ایمنی شناسی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اراک، اراک، ایران.
fa
مقایسه اثر پروپرانول و نیمودیپن در پیشگیری از سردرد های میگرنی
The Comparison of Prophylactic Effects of Propranolol and Nimodipine on Migraine Headache
مقدمه: امروزه داروهای زیادی در پیشگیری از حملات میگرن مورد استفاده قرار می گیرند که در مورد تاثیر مثبت آنها در کاهش حملات اتفاق نظر وجود ندارد و ارجحیت یکی بر دیگری نیز مورد تردید است. این تحقیق به منظور مقایسه تأثیر دو داروی نیمودیپین و پروپرانولول در پیشگیری از حملات میگرن بر روی بیماران مراجعه کننده به کلینیک تخصصی اعصاب در شهرکرد صورت گرفت.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی یک سوکور بود که بر روی 102 بیمار انجام شد. بیماران مورد مطالعه بطور تصادفی ساده به دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول جهت درمان پروفیلاکتیک میگرن داروی نیمودیپین و در گروه دوم از داروی پروپرانولول استفاده شد. درمان به مدت 6 ماه پیگیری شد. هر بیمار موظف بود روزانه پرسشنامه مربوطه را پر کند. این پرسشنامه شامل اثر دارو بر شدت سر درد، مدت سردرد و تعداد دفعات سر درد در یک ماه بود. در نهایت تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تی انجام پذیرفت.
نتایج: شدت و طول مدت حملات در گروه مصرف کننده پروپرانولول در مقایسه با گروه مصرف کننده نیمودیپین کمتر بود(0/01>P)، ولی از نظر تعداد حملات تفاوت معنی داری در بین دو گروه مشاهده نشد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد مصرف پروپرانولول در مقایسه با نیمودیپین در پیشگیری از حملات سردرد میگرنی مؤثرتر باشد. بنابر این مصرف این دارو در پیشگیری از حملات میگرن توصیه می شود.
Introduction: Different groups of drugs are used for prevention of migraine headaches. Howevere, there are controversy about the afficacy of these drugs. Furtheremore, the priority of one to other group is not clear. This study was designed therefore, to compare the effects of Propranolol and Nimodipine on sevierity, duration and frequency of migraine headache.
Materials and Methods: In a clinical trial study, 102 patients with migraine headache refered to neurology clinic were chosen. Patients were devided into two drug groups. Group one received 40 mg Propranolol per day and group two received 30 mg Nimodipine. Data was collected by a questionnaire. Patients were asked to record the severity, duration and frequency of their migraine attacks. Data was analysed using t-test. p<0.05 was considered significant.
Results: The duration and severity of migraine attacks in Propranolol group were less compared to Nimodipine group (p<0.05). However, there was no statistical differences in the frequency of migraine of these two groups.
Conclusion: Propranolol seems to be more effective than Nimodipine in prevention of migraine headaches
Headache, Migraine, Nimodipine, Propranolol
سر درد, میگرن, پروپرانولول, نیمودیپین
16
21
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-236-1&slc_lang=fa&sid=1
2009/02/182009/02/182009/02/18
1387/11/30
2006/01/152006/01/152006/01/15
1384/10/25
Nahid
Jivad
ناهید
جیواد
00319475328460076674
00319475328460076674
No
گروه فارماکولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهرکرد، ایران.
Mahmood
Rafieian
محمود
رفیعیان
Rafieian@yahoo.com
00319475328460076675
00319475328460076675
Yes
گروه نورولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، شهرکرد، ایران.
fa
مقایسه اثر آویشن شیرازی و مفنامیک اسید بر دردهای قاعدگی اولیه
The comparison of Shirazi Thymus Vulgaris and Mefenamic acid Effects on Primary Dysmenorrhea
مقدمه: قاعدگی دردناک اولیه یکی از شایعترین شکایات در زنان میباشد که به علت آزاد شدن پروستاگلاندینها ایجاد شده و اغلب با داروهای شیمیایی درمان می گردد. امروزه با توجه به عوارض این داروها، محققین به سمت استفاده از داروهای گیاهی گرایش پیدا کرده اند. با در نظر گرفتن خاصیت ضد پروستاگلاندینی آویشن شیرازی، این مطالعه با هدف مقایسه اثر آویشن و مفنامیک اسید بر کاهش میزان درد قاعدگی طراحی گردید.
روش کار: این تحقیق یک کارآزمایی بالینی یک سوکور میباشد که جامعه هدف آن خانمهای مبتلا به درد قاعدگی و جامعه مورد مطالعه، خانمهای مراجعه کننده به مرکز مشاوره ازدواج میباشند. تعداد نمونه بر اساس 0/5= α و 0/20=β نفر محاسبه گردید که به صورت تصادفی ساده در دو گروه مفنامیک اسید و آویشن قرار گرفتند. از افراد خواسته شد که شدت درد را قبل از مصرف دارو با معیار آنالوگ بینایی(10- 0 سانتی متر) مشخص کنند. سپس در گروه مطالعه 15 گرم برگ گیاه آویشن که در یک لیوان آب دم شده بود و در گروه شاهد، کپسول 250 میلی گرمی مفنامیک اسید مصرف شد و مجدداً شدت درد 2،1و3 ساعت بعد از مصرف دارو تعیین گردید. اطلاعات با استفاده از شاخصهای میانگین و انحراف معیار و تستهای کی اس، من ویتنی یو وکای اسکوئر تجزیه وتحلیل شد. در کلیه مراحل تحقیق مفاد بیانیه هلسینکی رعایت گردید.
نتایج : میانگین شدت درد قبل از مصرف دارو در گروه آویشن و مفنامیک اسید تفاوت معنی داری نداشت. در هر یک از گروههای مفنامیک اسید و آویشن بعد از مصرف دارو میانگین شدت درد به طور معنی داری کاهش یافت(0/00001>P). ولی میزان کاهش درد دو گروه، در مقایسه با هم تفاوت معنی دار آماری نداشت.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد که مفنامیک اسید و آویشن به یک اندازه درد قاعدگی را کاهش میدهند که به نظر می رسد به علت اثرات ضد پروستاگلاندینی و ضد انقباضی آویشن باشد.
Introduction: Dysmenorrhea is one of the most prevalent complaints of women which is due to Prostaglandin release and is treated by chemical drugs. Today regarding side effects of these drugs, scientists are increasingly moving toward using herbal drugs. This study is planned to comparison the effects of Thymus Vulgaris and Mefenamic acid on primary dysmenorrhea.
Materials and Methods: This is a clinical trial study. Target population was women suffering from primary dysmenorrhea and study population was women reffering to marriage consulting center. Based on α=0/5, β=0/20, sample size was calculated 214 which were divided into two groups randomly. Samples were asked to determine their pain severity before using the drug, by a visual scale (0-10cm). In the study group each sample cosumed 15 grams Thyme leaf brewed in a glass of water and in control group samples used 250mg Mefenamic acid capsules. Then pain severity was determined again 1, 2 and 3 hours after using drugs. Data was analysed by mean and standard deviation indexes and K-S, man-whitney and chi-square tests. Helsinki declaration was regarded at all stages of the research.
Results: Pain severity mean, before using the two drugs had no significant difference between groups. In each group, pain severity was significantly decreased before and after using the drug (p=0.05). But the rate of decreasing pain between the two groups showed no significant difference.
Conclusion: Regarding results, it seems both Mefenamic acid and Thymus Vulgaris decrease pain at the same level which seems to be due to Thyme,s antiprostaglandin and antispasmodic effects.
Primary dysmenorrhea, Herbal drugs, Thymus vulgaris, Mefenamic acid
درد قاعدگی, داروهای گیاهی, آویشن, مفنامیک اسید
23
27
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-237-1&slc_lang=fa&sid=1
2009/02/182009/02/182009/02/182009/02/18
1387/11/30
2006/01/152006/01/152006/01/152006/01/15
1384/10/25
Nasrin
Roozbahani
نسرین
روزبهانی
N.Roozbahani@arakmu.ac.ir
00319475328460076676
00319475328460076676
Yes
گروه مامائی، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اراک، اراک، ایران.
Zahra
Jabbari
زهرا
جباری
00319475328460076677
00319475328460076677
No
کارشناس مامایی.
Sahar
Yazdi
سحر
یزدی
00319475328460076678
00319475328460076678
No
کارشناس مامایی.
fa
مقایسه میزان مایع درمانی جهت احیاء شوک خونریزی در رتهای سالم و رتهای هیپوترم مبتلا به قطع عصب کلیوی
Comparison of Fluid Therapy for Resuscitation of Hemorrhagic Shock in Intact Rat and Hypothermic Kidney Denervated Rats
مقدمه: اکثر مطالعات اخیر نشان داده اند که هیپوترمی پس از شوک خونریزی نیاز به مایع درمانی را کاهش داده و فشار شریانی را افزایش میدهد که درنتیجه شانس زنده ماندن را بالا می برد. اما مشخص نشده که هیپوترمی با چه مکانیسمی این اثرات را ایجاد میکند. این مطالعه به طور وسیعتری اثرات هیپوترمی را در این امر بررسی میکند.
روش کار: این تحقیق یک مطالعه تجربی است که برای انجام آن 24 عدد رت به 4 گروه تقسیم شدند. در دوگروه 1 و 3 پس از انجام بیهوشی با تزریق پنتو باربیتال، عصب سمپاتیک کلیوی دو طرف قطع شد ولی در دو گروه 2 و 4 عصب دست نخورده باقی ماند و فقط برش پهلو انجام شد تا شرایط همه گروهها یکسان شود. سپس رتها وارد مرحله شوک خونریزی شدند (مرحله یک) که 90 دقیقه طول داشت و برای آن از حیوان 4 تا6 سی سی، خون به مدت 10 دقیقه گرفته شد. بعد از ایجاد شوک فقط در گروههای 1 و 2 دمای بدن در طول 10-5 دقیقه از حدود 37/5 به 32 درجه سانتی گراد رسید. سپس در پایان مرحله یک، حیوان وارد مرحله احیا (مرحله دو) شد که برای آن، خون گرفته شده از حیوان و یا مایع اضافی رینگر به حیوان تزریق شد تا فشار به حد طبیعیاش برگردد. مرحله دو 60 دقیقه به طول انجامید. فشار شریانی و حجم مایع مورد نیاز در گروهها محاسبه و مقایسه گردید.
نتایج: درگروه های هیپوترمیک 1 و 2 ، نسبت به گروههای نورموترمیک 3و 4 برای احیاء شوک خونریزی به حجم کمتری از مایعات و یا خون نیاز بود (0/05>P) . فشار شریانی قبل ازشوک در بین 4 گروه یکسان بود, اما در پایان مرحله دو (مرحله احیاء) در گروه های هیپوترمیک بالاتر از گروه های نورموترمیک بود (0/05>P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که هیپوترمی ملایم اثرات مفیدی بر بقاء حیواناتی که دچار شوک خونریزی شدهاند دارد. با وجود این که کلیههای سالم نقش حیاتی در حفظ مایعات بدن در طول شوک دارند ولی ظاهراً در رتهایی که دچار قطع عصب کلیوی شدهاند در حضور هیپوترمی به مایع درمانی کمتری برای احیاء شوک خونریزی نیاز است و این یکی از اثرات مفید هیپو ترمی است. همچنان مطالعات گستردهتری برای تأیید این موضوع لازم است.
Introduction: Recent studies have demonstrated that hypothermia after hemorrhagic shock (HS) can decrease need of fluid therapy and increase arterial pressure that results in increase the survival rate. But it has not been determined how hypothermia causes these beneficial effects. This study reviews hypothermia effects in this area.
Materials and Methods: This is an experiential study in which 24 rats were divided into four groups. Rats were anesthetized by pentobarbital. In groups 1and3, bilateral renal sympathectomy was done and in the groups 2 and 4 renal nerves remained intact and only lateral incisions were done to preserve similar conditions. Then rats underwent HS phase (phase I) for 90 minutes, by withdrawing 4-6 ml of blood during 10 mines. After shock induction, only in groups 1 and 2, body temperature was lowered to 32oC. At the end of phase I, rats underwent resuscitation phase (phase II) by reinfusion of blood & additional Ringer Lactate to retain normal arterial pressure. Stage II lasted 60 minutes.
Results: In hypothermic groups (1 and 2) in comparison to normothermic groups (3 and 4) there was less blood or fluids needed for resuscitation (p<0.05). Arterial pressure before shock was the same in all groups but at the end of phaseII was higher in hypothermic ones (p<0.05).
Conclusion: It seems that mild hypothermia has beneficial effects on survival of animals with HS. Although it is obvious that intact kidneys have vital role in maintaining body fluid balance during HS, but it seems hypothermic rats requires lesser fluid therapy even without nerve of kidney. More studies could be probably required to confirm this.
Hypothermia, Hemorrhagic shock, Kidney nerve dissection, Fluid therapy
هیپوترمی, شوک خونریزی, عصب کلیوی, مایع درمانی
28
34
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-238-1&slc_lang=fa&sid=1
2009/02/182009/02/182009/02/182009/02/182009/02/18
1387/11/30
2006/01/152006/01/152006/01/152006/01/152006/01/15
1384/10/25
Hamid
Farahani
حمید
فراهانی
hamid_farahani2001@yahoo.com
00319475328460076679
00319475328460076679
Yes
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اراک، اراک، ایران.
Leyla
Borjian
لیلا
برجیان
00319475328460076680
00319475328460076680
No
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.
fa
مقایسه اثر پرل شوید و دارونما در درمان هیپرلیپیدمی
Effect of Dill Pearl on Serum Lipids
مقدمه: هیپرلیپیدمی یکی از عوامل خطر اصلی شناخته شده بیماری عروق کرونر است. با توجه به اهمیت هیپرلیپیدمی و لزوم درمان طولانی مدت آن، استفاده از دارویی که بتواند ضمن استفاده طولانی مدت عوارض کمتری داشته باشد، اهمیت پیدا میکند. این مطالعه به منظور مقایسه اثر پرل شوید با پلاسبو در درمان هیپرلیپیدمی صورت گرفته است.
روش کار: این مطالعه به صورت یک کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور بود که بر روی 65 بیمار مبتلا به هیپرلیپیدمی صورت گرفت. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد به مدت یک ماه رژیم غذایی توأم با پرل شوید و گروه شاهد یک ماه رژیم غذایی توأم با پلاسبو دریافت کردند. سطح چربیهای سرم قبل و بعد از مطالعه اندازهگیری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون تی تجزیه و تحلیل گردید. 0/05>P معنی دار در نظر گرفته شد.
نتایج: در این مطالعه اختلاف میانگین کلسترول، تری گلیسرید، HDL و LDL قبل و بعد از مداخله در گروه مورد از نظر آماری معنادار بود. اما در گروه شاهد فقط سطح HDL قبل و بعد از درمان تفاوت آماری معناداری داشت.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که شوید میتواند به عنوان یکی از داروهای مفید و مؤثر در درمان هیپرلیپیدمی مورد استفاده قرار گیرد.
Introduction: Hyperlipidemia is one of the main known risk factors for coronary artery disease. Regarding the undesirable consequences of hyperlipidemia and its long-term treatment, it is important to use drugs with lesser complications during the long period of treatment.
Materials and Methods: This study was a double-blind randomized clinical trail that carried out on 65 patients with hyperlipidemia. Patients were divided into two groups. Case groups took dill pearl, and control group took placebo pearl for one month. Serum lipids of both groups were measured before and one month after interference. Data was analysed with t-test and p<0.05 was considered significant.
Results: In this study , differences between mean level of cholesterol, triglyseride, HDL and LDL in case group before and after interference were statistically significant (P<0/05) but in control group only difference between HDL before and after interference was significant .
Conclusion: Regarding the result of the study dill pearl can be a useful drug for treatment of hyperlipidemia.
Hyperlipidemia, Dill pearl, Cholesterol, Triglyseride, HDL, LDL
هیپرلیپیدمی, پرل شوید, کلسترول, تری گلیسرید, HDL ,LDL
35
41
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-239-1&slc_lang=fa&sid=1
2009/02/182009/02/182009/02/182009/02/182009/02/182009/02/19
1387/12/1
2006/01/152006/01/152006/01/152006/01/152006/01/152006/01/15
1384/10/25
Touba
Kazemi
طوبی
کاظمی
med_847@yahoo.com
00319475328460076681
00319475328460076681
Yes
گروه قلب و عروق، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند، ایران.
Hossain
Panahi shahri
حسین
پناهی شهری
00319475328460076682
00319475328460076682
No
دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند، ایران.
Maryam
Hossaini farash
مریم
حسینی فراش
00319475328460076683
00319475328460076683
No
Mahdi
Darabi
مهدی
دارابی
00319475328460076684
00319475328460076684
No
واحد تحقیق و توسعه شرکت داروسازی باریج اسانس.
Mohsen
Kashanian
محسن
کاشانیان
00319475328460076685
00319475328460076685
No
واحد تحقیق و توسعه شرکت داروسازی باریج اسانس.
Hossain
Akbari
حسین
اکبری
00319475328460076686
00319475328460076686
No
گروه آمار، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران.
fa
فراوانی آنتی ژنهای لکوسیتی در بیماران دیابتی وابسته به انسولین در اراک
Frequency of human leukocyte antigens (HLA) class-I and II in Arakian patients with insulin dependent diabetes mellitus.
مقدمه: دیابت وابسته به انسولین یا دیابت نوع1 جزء بیماریهای خود ایمن میباشد. فاکتورهای ژنتیکی از جمله برخی از ژنهای کد کننده آنتی ژن های لکوسیتی در استعداد ابتلا به آن دخالت دارند. البته ارتباط بین دیابت و نوع آنتیژنهای لکوسیتی، به جمعیت (نژاد) مورد مطالعه بستگی دارد. هدف از این مطالعه تعیین آنتی ژنهای لکوسیتی است که در استعداد ابتلا به دیابت وابسته به انسولین در جمعیت این منطقه جغرافیایی(اراک) نقش دارند. روش کار:در این مطالعه توصیفی که در آن از روش نمونهگیری آسان استفاده شده است، فراوانی آنتی ژنهای لکوسیتی کلاس I وII در سال 1382 در31 بیمار مبتلا به دیابت وابسته به انسولین ( مراجعه کننده به کلینیک دیابت بیمارستان ولیعصر اراک) و 57 فرد سالم با زمینه نژادی و جغرافیایی مشابه، با روش میکرولیمفوسیتوتوکسیسیتی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که فراوانی آنتی ژنهای لکوسیتی A2 (04/0p<)، A3 (05/0p<)، B21 (05/0p<)، DR3 (01/0p<) وDQ2(01/0p<) در بیماران مبتلا به دیابت وابسته به انسولین در مقایسه با گروه کنترل به طور معنیداری بیشتر است. در مقابل فراوانی آنتی ژنهای DR2 (04/0p<)،DR7 (05/0p<) و B53 (05/0p<) در گروه کنترل بیشتر از بیماران دیابتی بود. نتیجه گیری: بین بروز آنتی ژن های لکوسیتی A2 ، A3 ، B21 ، DR3 و DQ2 و استعداد ابتلا به دیابت به طور مستقل ارتباط مثبت وجود دارد و خطر نسبی ابتلا به دیابت در افراد واجد این آنتی ژنها بالا است. آنتی ژنهای DR2 ، DR7 و B53 ممکن است در جلوگیری از ابتلا به دیابت وابسته به انسولین در جامعه مورد مطالعه دخالت داشته باشند.
Insulin dependent diabetes mellitus, human leukocyte antigens Introduction: Insulin dependent diabetes mellitus (IDDM) or type 1 diabetes is created by autoimmune destruction of insulin-producing beta cells of the pancreas in genetically susceptible individuals. The relationship between human leukocyte antigens (HLA) associated factors and susceptibility to IDDM disease, was reported by several investigators. Association with different HLA types depends also on the studied populations. The aim of the present study was to determine HLA antigens which represent a high susceptibility to develop the IDDM disease in this area. Materials and Methods: In this study, the prevalence of HLA class-I and II antigens has been determined in 31 Arakian patients with IDDM and 57 normal healthy controls with similar ethnic background and from the same geographical area. The typing of HLA antigens was carried out using standard microlymphocytotoxicity method. Results: A significantly higher frequency of HLA-A2, A3, B21, DR3 and DQ2 were found in IDDM cases compared to the controls. In contrast, HLA-DR2, DR7 and B53 were represented at a somewhat higher frequency in controls compared to the IDDM patients. Conclusion: These results indicate that HLA-A2, A3, B21, DR3 and DQ2 antigens contribute to susceptibility to IDDM independently and HLA-DR2, DR7 and B53 antigens maybe associated with prevention of IDDM in Arakian patients.
Insulin dependent diabetes mellitus, human leukocyte antigens
دیابت وابسته به انسولین، آنتی ژنهای لکوسیتی انسانی
42
49
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-53-2&slc_lang=fa&sid=1
2009/02/182009/02/182009/02/182009/02/182009/02/182009/02/192009/02/19
1387/12/1
Ghasem
mosayebi
قاسم
مسیبی
ghasemmosayebi@arakmu.ac.ir
0031947532846001197
0031947532846001197
Yes
Ehsanola
Ghaznavi Rad
احسان اله
غزنوی راد
0031947532846001198
0031947532846001198
No
Ali
Fani
علی
فانی
0031947532846001199
0031947532846001199
No
sEYEDmohammad
Moazenni
سید محمد
مؤذنی
0031947532846001200
0031947532846001200
No
fa
ارزیابی میزان دقت سنجشگر نای و مری در تعیین لوله گذاری صحیح
Studying the Sensitivity of Tracheal and Esophageal Detector in Correct Intubation
مقدمه: یکی از مهمترین مهارتهایی که پزشکان و پرستاران باید فراگیرند وبه کار ببرند عمل لولهگذاری داخل تراشه میباشد. پس باید بر آموزش این مهارت تِِأکید کافی صورت گیرد. هدف از این پژوهش طراحی و به کارگیری وسیلهای است که توسط آن افراد غیرمجرب هم که جزو کادر بیهوشی نیستند قادر باشند در موارد اورژانس عمل لوله گذاری داخل تراشه را به طور صحیح انجام دهند.
روش کار: دریک مطالعه مداخله ای نیمه تجربی ، تعداد 400 نفر بیماردر فاز 1مطالعات مداخله ای مورد لولهگذاری درون تراشه قرار گرفتند. مطالعه دربیمارستانهای ولیعصر(عج) و امیرکبیر بر روی بیمارانی که تحت بیهوشی عمومی قرار داشتند صورت گرفت. بیماران در فاصله سنی 75-5 سال بودند. دراین مطالعه ، بیماران مبتلا به آسم و بیماریهای انسدادی ریوی مزمن، بیماران قلبی و بیمارانی که تحت جراحی مغز و اعصاب قرار میگرفتند حذف شدند زیرا در بیماران ذکر شده مدت زمان لوله گذاری داخل تراشه حائز اهمیت بسیار است. وسیلهای که در این بررسی طراحی گردید ابتدا به لوله تراشه متصل شد. سپس جهت ارزیابی عملکرد این وسیله، لوله تراشه یک بار داخل مری و بعد داخل نای قرار گرفت. لازم به ذکر است که در طی این مدت به هیچ عنوان اکسیژن رسانی فرد مختل نگردید و میانگین زمان برای انجام این اعمال 12-10 ثانیه بود.
نتایج: درنگاه کلی، هر400 بار لوله گذاری درون نای که توسط وسیله مزبور انجام شد، درست صورت گرفته بود و همچنین تمامی مواردی که لوله تراشه درون مری قرار گرفت (400 مورد) نیز توسط این وسیله به درستی ارزیابی شد. در این مطالعه با کمک جریان خروجی هوا از ریهها راحتترین شیوه لوله گذاری داخل تراشه نیز ارائه شد. لازم به ذکر است که میانگین زمان لوله گذاری داخل نای از این طریق ، توسط یک فرد ماهر حداکثر 5 ثانیه میباشد و در ضمن هزینه ساخت این وسیله 1000 ریال برآورد شده است.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصله از این مطالعه میتوان چنین بیان نمود که این وسیله در اورژانس بسیار مفید است و لوله گذاری اورژانس توسط آن تسهیل میگردد. این وسیله ارزان قیمت و قابل حمل است وبه نظر میرسد از تمام وسایل و دستگاههای دیگر برای تشخیص درستی یا نادرستی عمل لوله گذاری داخل تراشه که تا به حال گزارش شده، بهتر عمل میکند.
Introduction: One of the most important skills which should be learned and performed by physicians and nurses is the correct method of intubation. Therefore, more attention should be given to such trainings. The main purpose of the recent study is manufacturing and utilization of a detector device for correct intubation which can be used by inexpert staff who are not members of anesthesia team.
Materials and Methods: In a quasi experimental study a detector device was manufactured and utilized for correct intubation. In this research 400 patients undergone surgery, had been chosen for testing the device. Their ages varied from 5-75 years old and they had no chronic obstructive pulmonary disease (COPD), asthma and heart disease. These patients have been generally anesthetized. In all patients the tracheal tube has been placed in esophagus and then immediately in trachea, using the device. The sensitivity of device was evaluated. During the procedure patients, oxygenation was not disturbed.
Results: All 400 intubations were performed succesfuly using the device. In this study using air flow out of lungs, intubation was done successfuly. So the devices, sensitivity was 100%. By a professional the mean time for intubation using this device was 5 seconds, and it,s price was 1000 Rials.
Conclusion: Regarding the results, it seems the device is useful in emergencies and facilitates intubation. This device is cheap and portable and seems to be more useful than other reported devices in determining correctiveness of intratracheal intubation.
Intubation, Trachea, Esophageus, Detector, Sensitivity
لوله گذاری, نای, مری, دقت, سنجش گر
50
57
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-244-1&slc_lang=fa&sid=1
2009/02/182009/02/182009/02/182009/02/182009/02/182009/02/192009/02/192009/02/19
1387/12/1
2006/01/152006/01/152006/01/152006/01/152006/01/152006/01/152006/01/15
1384/10/25
Amad Reza
Mohajerani
احمدرضا
مهاجرانی
arm2022@yahoo.com
00319475328460076687
00319475328460076687
Yes
دانشکده پزشکی، دانشگاه آراد اسلامی واحد قم، قم، ایران.
Negin
Moshtaghi
نگین
مشتاقی
00319475328460076688
00319475328460076688
No
دانشگاه علوم پزشکی اراک، اراک، ایران.
Alireza
Susanabadi
علیرضا
سوسن آبادی
00319475328460076689
00319475328460076689
No
گروه بیهوشی، دانشگاه علوم پزشکی اراک، اراک، ایران.