fa
jalali
1386
3
1
gregorian
2007
6
1
10
2
online
1
fulltext
fa
بررسی نتایج درمان جراحی بیماران مبتلا به پاچنبری مادرزادی بادسترسی خلفی- داخلی و خارجی در بیمارستان الزهرا اصفهان
Investigation of the surgical treatment results in children with clubfoot, a sinning posteromedial and lateral approach in Al-Zahra hospital
مقدمه: پاچنبری مادرزادی (کلاب فوت) یکی از شایعترین دفورمیتیهای پای اطفال میباشد. این بیماری در موقع تولد با روشهای غیر جراحی تحت درمان قرار می گیرد. چنانچه این بیماری با این روشها درمان نشود از روشهای مختلف جراحی استفاده میشود که به نوبه خود دارای عوارض مختلفی میباشند. روش انتخابی کتب مرجع، مککی تغییر یافته با برش جراحی سین سیناتی میباشد که دارای عوارض شدید از جمله مشکلات رسیدن پوست جهت بسته شدن در انتهای عمل و نکروز پوستی و نیاز به فلاپ گسترده -7 در بعضی از موارد میباشد. هدف از این مقاله بررسی نتایج درمان جراحی بیماران مبتلا به پاچنبری مادرزادی با روش برش پوستی خلفی-داخلی و خارجی و میزان فراوانی عوارض ناشی از این روش جراحی میباشد. روش کار: در این پژوهش توصیفی 50 کودک (81 پا) مبتلا به بیماری پاچنبری مادرزادی که به درمان غیرجراحی پاسخ نداده بودند از تاریخ مهر 1378 لغایت خرداد 1381 در بیمارستان الزهرا (س) اصفهان تحت عمل جراحی آزاد سازی بافت نرم به روش پوسترومدیال و لترال قرار گرفتند و به مدت حداقل 2 سال پیگیری شدند. در این مدت بیماران به فواصل هر 6 ماه یک بار ویزیت شده و از نظر عوارض اولیه و عود بالینی و رادیولوژیک بررسی گردیدند. اطلاعات به دست آمده از طریق آمار توصیفی ارائه گردید. نتایج : 74 درصد (37 نفر) از بیماران پسر بودند. میانگین سنی بیماران 69/0±4/3 سال بود. در 14 درصد بیماران سابقه فامیلی مثبت بود. تعداد موارد عود بالینی 6 نفر (9 پا ) (5 پسر و 1 دختر) بود که در همگی درگیری پا به صورت دو طرفه بود. بیشترین نوع عود بالینی نوع متاتارس ادوکتوس بود. در هیچ کدام از بیماران نکروز پوستی دیده نشد و عفونت سطحی در دو مورد وجود داشت که با درمانهای دارویی بهبود یافتند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج عالی این روش جراحی و میزان اصلاح به عمل آمده با این روش و به حداقل رسیدن عوارض پوستی نسبت به روش انتخابی کتب مرجع، استفاده از این روش به جای برش پوستی سین سیناتی توصیه میگردد.
Introduction: Clubfoot is one of the most common foot deformities in children. The initial treatment of clubfoot is nonsurgical. The succes rate of this treatment is 5-80%. If clubfoot does not respond to this treatment, surgery is indicated. Surgical treatment of clubfoot has several complications. The preferred method of surgical release in textbooks is a modified Mc Kay procedure with Cincinnati incision but it may have various complications such necrosis, excessive scar, infection, dehiscence and recurrence. The purpose of this article is to investigate surgical treatment of clubfoot with two incision procedure instead of Cincinnati incision. Materials and Methods: In this descriptive study 50 children (81 feet) with clubfoot disease who did not respond to nonsurgical treatment, since 1999 until 2002, in Al-Zahra hospital were selected and underwent soft tissue release procedure by posteromedial and lateral incisions. After operation they were followed for at least two years. Every six months patients were assessed for early postoperative complications, clinical and radiologic recurrence. Data was presented using descriptive statistics. Results: 74% of patients were male. Their mean age was 3.40.69. There was positive family history in 14% of patients. Clinical recurrence was seen in 6 patients, (9 feet) (5 male, one female) that all had bilateral involvement. The most common type of recurrence was metatarsus adductus. There was no skin necrosis or deep wound infection after surgery but 2 cases of superficial infection was seen which were treated by drugs. Conclusion: Regarding the excellent results of this procedure and obtained correction and the least skin complications in comparison to textbooks we suggest the two incision procedure instead of Cincinnati incision in treatment of most club foots
Clubfoot, surgical treatment, complications.
کلاب فوت، درمان جراحی، عوارض
1
6
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-7-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/3
1387/5/13
Abolhassan
Borjian
ابوالحسن
برجیان
0031947532846008939
0031947532846008939
No
Hamid
Nassresfahani
حمید
نصراصفهانی
hnaortho2006@yahoo.com
0031947532846008940
0031947532846008940
Yes
Farshad
Masudi
فرشاد
مسعودی
0031947532846008941
0031947532846008941
No
fa
بررسی فراوانی انواع ولوواژینیت کاندیدایی درزنان 50-15 سال غیر حامله مراجعه کننده به درمانگاه طالقانی و مطب خصوصی در بهار 84 درشهر اراک
Frequancy of vulvovaginal Candidiasis species in nonpregnant 15-50 years old women in spring 2005 in Arak
مقدمه: در بین عفونتهای ولوواژینال دومین عفونت شایع ولوواژینیت کاندیدایی است. در این مطالعه ما به بررسی فراوانی گونههای کاندیدا در ولوواژینیت کاندیدایی پرداختیم. روش کار: این بررسی یک مطالعه مقطعی- تحلیلی است که بر روی220 زن با علائم مشخصه یا مشکوک به واژینیت کاندیدایی انجام شد. از این گروه بیمار، اسمیر و کشت ترشحات واژن تهیه شد و نمونههای مثبت مخمر از نظر تولید لوله زایا، تغییرات در محیط کورن میل وتوئین 80 و تخمیر و جذب کربوهیدراتها مورد بررسی قرار گرفتند. در ارائه اطلاعات از آمار توصیفی و در تحلیل دادهها از آزمونهای کای دو، من ویتنی و کولموگروف استفاده شد. نتایج:40 درصد افراد مورد مطالعه واژینیت کاندیدایی داشتند که از این میان گونه آلبیکنس 03/42 درصد موارد را به خود اختصاص داده است. 52/29 درصد از گونهها دابلینینسیس، 75/14 درصد گلابراتا، 81/6 درصد گیلرموندی بودند و گونههای تروپیکالیس، نروژنسیس و کفایر هر یک به تفکیک 27/2 درصد را تشکیل میدادند. ارتباط معنیداری میان مصرف آنتی بیوتیک و قرص ضد بارداری با نوع کاندیدای شناسایی شده دیده نشد. نتیجه گیری: فراوانی گونههای غیرآلبیکنس رو به افزایش است. به دلیل مقاومت واژینیت غیرآلبیکنس به آزولها، پیشنهاد میکنیم درمان براساس کشت و اسمیر صورت گیرد.
Introduction: Candidiasis is the second common cause of vulvovaginitis. We evaluate the frequency of species of Candida in vaginal candidiasis. Materials and Methods: In this cross-sectional anaiythical study, 220 patients with typic and nontypic signs and symptoms of vaginal Candidiasis were studied. Smear and culture were done. For positive culture, evaluation of germ tube, clamidospor production and carbohydrate assimilation and fermentation was done. Data was presented by descriptive statistics and analyzed using Chi square, Man-Whitney and Kolmogrov tests. Results: 40% of patients showed positive culture and smear. Frequancy of Candida Albicanse (42.03%), Dublininsis (29.5%), Glaberata (14.75%), Gilermondy (6.81%), Norvejensis (2.27%), Tropicalis (2.27%), and Kefayer (2.27%) were determined. There was no significant relationship between antibiotic and OCP consumption and type of identified Candida. Conclusion: Frequency of non Albicanse species is increasing. We suggest treatment based on culture and smear, because non Albicanse vaginitis usually is resistant to Azols.
Vulvovaginal Candidiasis, Candida species, prevalence, recurrence, diagnosis.
واژینیت کاندیدایی، انواع کاندیدا ، شیوع، عود، تشخیص
7
14
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-8-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/4
1387/5/14
Mehri
Jamilian
مهری
جمیلیان
mjamilian@yahoo.com
0031947532846009091
0031947532846009091
Yes
Esmat
Mashadi
عصمت
مشهدی
0031947532846009092
0031947532846009092
No
Fatemeh
Sarmadi
فاطمه
سرمدی
0031947532846009093
0031947532846009093
No
Maryam
Banijamali
مریم
بنی جمالی
0031947532846009094
0031947532846009094
No
Elham
Farhadi
الهام
فرهادی
0031947532846009095
0031947532846009095
No
Elham
Ghanatpishe
الهام
قناعت پیشه
0031947532846009096
0031947532846009096
No
fa
تعیین آگاهی و نگرش دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک در مورد اکستازی براساس مدل اعتقاد بهداشتی در سال 85
Determining knowledge and attitude of students in Arak University of medical sciences about Ecstasy based on Health Belief Model in 2006
مقدمه: امروزه سوء مصرف مواد به یکی از مشکلات مهم در جهان تبدیل شده است. آمار موجود نشان میدهد که مصرف مواد محرک خصوصاً ترکیبات شبه آمفتامین در کشور افزایش یافته است و به نظر میرسد بررسی آگاهی گروههای در خطر خصوصاً جوانان در این زمینه ضروری باشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی آگاهی و نگرش دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی در سال 85 بود. روش کار: این مطالعه تحقیقی به روش مقطعی-تحلیلی است که بر روی 100 دانشجوی دانشکدههای پزشکی، پرستاری - مامایی و پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی اراک در نیمه اول سال 85 انجام شد. این بررسی از طریق پر کردن پرسش نامه خود ایفا مشتمل بر 53 سوال بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی صورت گرفت. اطلاعات به دست آمده از طریق آمار توصیفی و آزمونهای آماری تی و من ویتنی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میانگین سنی افراد شرکت کننده در این مطالعه 3/22 ( 18/3±) سال بود که 67 نفر زن بودند. با توجه به نتایج به دست آمده بیشترین امتیاز را حساسیت درک شده کسب نموده و با عملکرد رابطه داشت (005/0p=). میانگین بقیه نمرات کسب شده در سطوح مختلف عملکرد اختلاف معنیداری نداشت. در مورد راهنمای عمل در این مطالعه بر اساس نظر افراد شرکت کننده در مطالعه، تلویزیون مهمترین وسیله مورد استفاده برای آموزش در مورد اکستازی بوده است. نتیجه گیری: بر اساس این مطالعه و با توجه به رابطه معنی دار حساسیت درک شده ( خطر ابتلا به مصرف اکستازی ) با عملکرد، بایستی برنامههای آموزشی در جهت بارور نمودن ذهن جوانان نسبت به حساسیت درک شده ایجاد شود.
Introduction: Nowadays drug abuse is an important problem in the world. Existing data show that using drugs especially pseudo-amphetamine compounds have increased and it seems necessary to determine the knowledge of high risk groups especially youths in this field. The aim of this study is to survey knowledge and attitude of students in Arak University of medical sciences based on Health Belief Model. Materials and Methods: This is a cross-sectional analythical study which was carried out on 100 students of medical, nursing- midway and pre-medical schools in 2006.This survey was done by completing a questionnaire including 53 questions base on health belief model. Data was analyzed using Chi square and Mann-Whitney U tests. Results: The mean age of samples was 22/3(±3/18) years which 67 persons were female. The highest obtained score was related to perceived sensivity and had a meaningful relationship with action (p<0.05). Based on student's opinion of cues to action, TV was the most important resoure in education about Ecstasy. Conclusion:Beased on findings and regarding the meaningful relationship of percieved susceptibility (the danger of using Ecstasy) with action, it is better to provide educational program to prepare youngsters minds about perceived sensivity.
Ecstasy, knowledge, attitude, students, Health Belief Model.
اکستازی، آگاهی، نگرش، دانشجویان، مدل اعتقاد بهداشتی
15
21
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-9-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/4
1387/5/14
Sharareh
Khosravi
شراره
خسروی
khosravi_sh@arakmu.ac.ir
0031947532846009100
0031947532846009100
Yes
Farzaneh
Jahani
فرزانه
جهانی
0031947532846009101
0031947532846009101
No
Nafiseh
Gazerani
نفیسه
گازرانی
0031947532846009102
0031947532846009102
No
Babak
Eshrati
بابک
عشرتی
0031947532846009103
0031947532846009103
No
Morteza
Moghimi
مرتضی
مقیمی
0031947532846009104
0031947532846009104
No
fa
فراوانی و شدت استرسهای روحی در استانهای اصفهان و مرکزی در سال 1381
Prevalence and severity of emotional stress in Isfahan and Markazi provinces, 2002
مقدمه: استرس عبارت است از شرایطی که موجب تنش، دگرگونی بدنی و روانی، ناخشنودی و ناراحتی فرد میشود. بین استرسها به صورت رویدادهای بزرگ و استرسهای کوچک زندگی روزمره تفاوت وجود دارد. با توجه به گستردگی استرسها و متفاوت بودن آنها در نواحی مختلف کشور، برآن شدیم که فراوانی و شدت استرسهای روحی را در نواحی مرکزی ایران بررسی کنیم. روش کار: این مطالعه یک مطالعه مقطعی-تحلیلی میباشد که در تابستان 1381 بر روی 6000 نفر از افراد بالای 19 سال منتخب مناطق شهری و روستایی اصفهان، اراک و نجف آباد به عنوان بخشی از برنامه ارزشیابی سالانه قلب سالم انجام گرفته است. نمونهگیری به شیوه خوشهای تصادفی بوده و اطلاعات براساس GHQ12 و پرسشنامه تعیین فراوانی و شدت موارد استرسزا جمع آوری شد. شدت و میزان اثرگذاری بر اساس ارزیابی تاثیر استرس بر سلامت خود فرد مورد پرسشگری قرار گرفت و آنالیز نتایج بر اساس تست کای دو انجام گرفت. نتایج: از 6000 نفر مورد مطالعه، 6/50 درصد مرد و 4/49 درصد زن، با میانگین سنی 67/15±47/40 و 15/15±25/40 سال بودند. درصد زنان با نمره GHQ بالا در کل از مردان بیشتر بود که این افزایش در شهرستان اراک بالاتر بود. ضمنا درصد افراد غیر متأهل و شهری با استرس بالا در مقایسه با متاهلین و ساکنین روستا با استرس بالا بیشتر بود(05/0p). بیشترین موارد استرسزا؛ مشکلات اقتصادی، اجتماعی و شغلی بود و مؤثرترین موارد؛ مرگ، رویدادهای خانوادگی و اقتصادی بوده است. نتیجهگیری : بررسی وضعیت استرس در نواحی مرکزی ایران، به عنوان یکی از شاخصهای شیوه زندگی نشان دهنده بالا بودن سطح استرس در جامعه می باشد که اجرای طرح های مداخلاتی جامعه نگر برای بهبود شیوه زندگی و کاهش استرسها ضروری به نظر میرسد.
Introduction: Stress is a condition that causes tension, disturbance in body and mind, discomfort and dissatisfaction. There are differences between stresses in the form of great life events and small daily stressful events. Regarding extension and variation of stresses in different parts of country, this study aims to investigate the prevalence and severity of stresses in central areas of Iran. Materials and Methods: This is a cross-sectional analythical study carried out on 6000 people older than 19 years old, selected from urban and rural areas of Isfahan, Arak and Najaf Abad on 2002, as a part of evaluation of the Healthy Heart program. Sampling method was cluster random sampling. Data was collected using GHQ-12 and stressors' type and severity questionnaire. Statistical analysis was performed using Chi square. Results: Of the total subjects under study %50.6 were male, and %49.4 female, with a mean age of 40.47±15.68 and 40.25±15.15 years respectivly. The proportion of women with high GHQ score was higher than men, which was more pronounced in Arak than the two other cities. There were also higher stress levels in unmarried and urban people. (p0.05)The most prevalent stressor included economical, social and job-related issues and the most severe were death, family related and economical events. Conclusion: This study on stress as an indicator of lifestyle reveals high stress levels in the population, which warrants appropriate planning and community-based interventions, to improve lifestyle and reduce stress.
Stress, stressful life event, Arak, Isfahan
استرس، رویدادهای استرسزای زندگی، اراک، اصفهان
22
30
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-11-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/4
1387/5/14
Hamidreza
Roohafza
حمیدرضا
روح افزا
hroohafza@gmail.com
0031947532846009105
0031947532846009105
Yes
Bahamn
Roohafza
بهمن
صالحی
0031947532846009106
0031947532846009106
No
Masoumeh
Sadeghi
معصومه
صادقی
0031947532846009107
0031947532846009107
No
fa
بررسی اثر مصرف بخش هوائی گیاه ماریتیغال بر میزان گلوکز و لیپیدهای خون در موش صحرایی دیابتی
The effect of consuming aerial part of Silybum marianum on blood glucose and lipids in diabetic rats
مقدمه: کاهش دادن سطح گلوکز و لیپیدهای نامطلوب سرم در بیماران دیابتی با استفاده از گیاهان دارویی از اهمیت بالینی زیادی برخوردار میباشد. در این راستا گیاه ماریتیغال دارای خاصیت کاهش دهندگی پراکسیداسیون لیپیدی و سطح لیپیدهای سرم در مدل تجربی هیپرلیپیدمی میباشد. لذا در بررسی حاضر اثر مصرف خوراکی و مزمن این گیاه بر میزان گلوکز، تری گلیسیرید، کلسترول توتال، کلسترول LDL و HDL موش صحرایی دیابتی مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه تجربی موشهای صحرایی ماده (36=n) به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با ماریتیغال، دیابتی، و دیابتی تحت درمان با ماریتیغال تقسیمبندی شدند. دو گروه تحت تیمار با ماریتیغال، پودر گیاه مخلوط شده با غذای استاندارد موش (25/6 درصد) را به مدت 4 هفته دریافت نمودند. میزان گلوکز، تری گلیسیرید، کلسترول تام، کلسترول LDL و HDL سرم قبل از مداخله و در هفتههای دوم و چهارم پس از مداخله تعیین گردید. اطلاعات توسط آزمونهای آماری آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر، تی دانش آموزی و زوج، آنالیز واریانس یک طرفه و توکی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی افزایش معنیداری را در هفته چهارم در مقایسه با هفته قبل از مداخله نشان داد (001/0p<) و در گروه دیابتی تحت درمان با ماریتیغال کاهش مختصر و غیر معنیدار در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده شد. به علاوه سطح تری گلیسیرید در گروه دیابتی افزایش معنیداری را در هفته چهارم نسبت به هفته قبل از بررسی (05/0p<) نشان داد و سطح تری گلیسیرید در هفته چهارم در گروه دیابتی تحت درمان با ماریتیغال در مقایسه با گروه دیابتی به طور معنیداری پائینتر بود (05/0p<). همچنین یک کاهش معنیدار در سطح کلسترول سرم در گروه دیابتی تحت درمان با ماریتیغال در هفته چهارم در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده شد (05/0p<). از طرف دیگر، میزان کلسترول HDL و LDL در گروه دیابتی تحت تیمار در همین هفته در حد معنیدار و به ترتیب بیشتر و کمتر از گروه دیابتی بود (05/0p<). نتیجه گیری: مصرف خوراکی و درازمدت بخش هوائی گیاه ماریتیغال در مدل تجربی دیابت قندی اثر هیپوگلیسمیک نداشته و موجب تغییرات مطلوب و سودمند در سطح لیپیدهای خون میگردد.
Introduction: Use of medicinal plants for decreasing blood glucose and lipids to normal level is clinically important. In this respect, Silybum marianum (SM) is a plant that can lower lipid peroxidation and lipids in an experimental model of hyperlipidemia. Therefore, the effect of chronic oral administration of this plant on serum glucose, triglyceride, total cholesterol, and HDL and LDL cholesterol level of diabetic rats was investigated. Materials and Methods: In this experimental study, female rats (n=36) were randomly divided into 4 groups, including control, SM-treated control, diabetic, and SM-treated diabetic groups. The treatment groups received oral administration of plant-mixed pelleted food (6.25%) for 4 weeks. Serum glucose, triglyceride, total cholesterol, LDL and HDL cholesterol levels were determined before the intervention, and at 2nd and 4th weeks after the intervention. Data was analyzed using repeated measure ANOVA, One way ANOVA, student and pairt T and Tukey tests. Results: Serum glucose level in diabetic group was increased in seond and 4th weeks after the intervention as compared to one week before that (p<0.001) and SM treated diabetic rats only had a mild non-significant effect. In addition, triglyceride level in diabetic group increased 4 weeks after the intervention in comparison to related data one week before that (p<0.05) and there was a significant lower level of triglyceride in SM-treated diabetic rats (p<0.05). Furthermore, a similar significant reduction was obtained for treated-diabetic group as compared to diabetic group regarding serum cholesterol level (p<0.05). On the other hand, HDL- and LDL- cholesterol levels were significantly higher (p<0.05) and lower (p<0.05) in SM-treated diabetic group as compared to untreated diabetic group respectively. Conclusion: Oral chronic administration of SM had no significant hypoglycemic effect and led to appropriate changes in blood lipid profile.
Silybum marianum, glucose, lipid, diabetes mellitus, rat
ماریتیغال، گلوکز، لیپید، دیابت قندی، موش صحرایی
31
38
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-12-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/42008/08/4
1387/5/14
Mehrdad
Roghani
مهرداد
روغنی
mehjour@yahoo.com
0031947532846009108
0031947532846009108
Yes
Tourandokht
Balouchnejad
توراندخت
بلوچ نژاد مجردی
0031947532846009109
0031947532846009109
No
Maryam
Falahmohamadi
مریم
فلاح محمدی
0031947532846009110
0031947532846009110
No
fa
تعیین عوامل خطرایجاد زخم بستر در بیماران ضربه مغزی- نخاعی بستری در بخش مراقبتهای ویژه
Determination of bed sore risk factors in craniospinal trauma patients in intensive care units
مقدمه: زخم بستر، یک آسیب بافتی است که به واسطه فشار ایجاد میشود و میتواند پوست، عضله، بافت نرم، غضروف و استخوان را درگیر کند. هدف از این مطالعه تعیین عوامل خطر ایجاد زخم بستر در بیماران آسیب مغزی- نخاعی بستری در بخشهای مراقبتهای ویژه میباشد. روش کار: این مطالعه مقطعی- تحلیلی با نمونهگیری سرشماری بر روی بیماران آسیب نخاعی و مغزی انجام شد. بیماران با استفاده از معیارهای بریدن (درک حسی، رطوبت، حرکت، فعالیت، تغذیه، اصطکاک و سائیدگی) ارزیابی میشدند، به طوری که در بدو پذیرش از نظر وجود زخم بستر معاینه شده و سپس هر 48 ساعت از نظر ایجاد، پیشرفت زخم و عوامل موثر؛ مورد بررسی مجدد قرار می گرفتند. رابطه بین زخم بستر و معیارهای بریدن (به عنوان عامل خطر ایجاد کننده زخم بستر)، نوع تشک مورد استفاده، سن، محل آسیب اولیه (مغز یا ستون فقرات ) و سطح هوشیاری بیمار (براساس معیار کمای گلاسگو ) از طریق آزمونهای تی، کای دو و همچنین رگرسیون لوجیستیک مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج: از 198 بیمار مورد مطالعه 7/86 درصد مرد بودند و متوسط سن بیماران 3/19±4/31 بود. میانگین سن مردان و زنان تفاوت معنی داری نداشت . 8/83 درصد بیماران به علت آسیب مغزی و 2/16 درصد بیماران به علت ضایعه ستون مهرهای و نخاعی بستری شده بودند. چهل و پنج (7/22 درصد) بیمار، دچار 67 زخم بستر در 13 موضع متفاوت شدند. شایعترین محل زخم شکاف اینترگلوتئال (3/33 درصد) و سپس ساکروم (9/28 درصد) بود. بررسی معیارهای بریدن به عنوان عوامل ایجاد کننده خطر در دو متغیر کاهش درک حس (3/3 = RR و 3/3=OR) و اختلال حرکت (13/10 = OR و 46/7= RR) تفاوت معنیداری داشت (005/0 p<) لذا به عنوان عامل خطر شناخته شد اما متغیرهای سن، رطوبت، فعالیت، تغذیه و نوع تشک در دو گروه بیماران تفاوت معنیدار نداشت. مدت زمان بستری در بیمارانی که دچار زخم شده بودند از کسانی که زخم نداشتند به طور معنیداری بیشتر بود (00001/0 p<). بیماران ضربه مغزی که در کما به سر میبردند ( GCS هشت یا کمتر) خطر اهمیتدار بیشتری برای زخم بستر داشتند (00001/0=p ، 4/4 = RR و 1/6 = OR) بنابر این به عنوان عامل خطر شناخته شد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که عوامل خطر بروز زخم بستر در بیماران جراحی مغز و اعصاب و ستون فقرات بستری در بخشهای مراقبتهای ویژه شامل کاهش درک حس، اختلال حرکتی، کاهش سطح هوشیاری و مدت زمان بستری میباشند.
Introduction:Decubitus ulcer is a pressure-induced tissue injury that may affect skin, muscle, connective tissue, cartilage and bone. The present study was designed to find out risk factors of decubitus ulcer in head and spinal cord injured patient admitted to intensive care units (ICU). Materials and Methods: In this cross - seetional analythical study all consecutive craniospinal trauma patients admitted to intensive care unit were included.Upon arrival at the hospital and every 48 hours, all patients were examined for existence of bed sore. Braden scale, age, kind of mattress, site of primary injury and level of consciousness were used to determine risk factors. Data was analyzed using T and Chi square tests and logistic regretion. Results: Among 198 patients (171 male, 27 female with mean age of 31.4=19.8), 166 patients (3.8%) had cranial and 32 (16.2%) patients had spinal trauma. Of samples, 45 (22.7%) patients had 67 sores in 13 different sites. Incidence of bed sore was 22.7% (in cranial and spinal injured patients was 4.54% and 18.18% respectively). The most common sites were intergluteal cleft (33.3%) and sacral regions (28.9%). Bed sores were observed more frequently in immobile patients and those with impaired sensation, the difference were statistically significant (p<0.005 and p<0.005 respectively) hence immobility and impaired sensation are known as risk factors. Patient’s sores were not influenced by age, moisture, activity, nutrition and type of mattress variables. Time of hospital stay in patients with bed sore was significantly more than those without bed sore (P<0.00001). Coma patients (GCS 8) had developed bed sore more frequently than conscious ones (OR=6.1, RR=4.4, P=0.00001). Conclusion: Results show that risk factors of deubitus ulcers in ICU admitted craniospinal trauma patients were decreased sensation, activity and level of conciousness and lenglt of hospital stay.
Bed sore, risk factor, head injury, spinal cord injury, Intensive Care Unit
زخم بستر، عوامل خطر، ضربه مغزی، آسیب نخاع، بخش مراقبت ویژه
39
46
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-13-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/42008/08/42008/08/5
1387/5/15
Hamed
Reihani
حامد
ریحانی کرمانی
hreihani@kmu.ac.ir
0031947532846009111
0031947532846009111
Yes
Azadeh
Haghiri
آزاده
حقیری
0031947532846009112
0031947532846009112
No
fa
بررسی خاصیت ضد هرپسی عصاره ریشه گیاه جعفری مکزیکی علیه ویروسهای هرپس سیمپلکس تیپ یک و دو انسانی درکشت سلول
Evaluation of effects of root extract from Tagetes minuta against human herpes simplex virus type 1 and 2
مقدمه: عوارض ناشی از داروهای شیمیایی منجر به گرایش به سمت داروهای طبیعی شده است که عوارض جانبی کمتری دارند. در این مطالعه اثر ضد ویروسی عصاره به دست آمده از ریشه جعفری مکزیکی بر علیه ویروس هرپس سیمپلکس تیپ یک و دو انسانی بررسی شد. روش کار: این پژوهش یک مطالعه تجربی است. برای انجام آن عصاره الکلی از ریشههای این گیاه به روش مسراسیون تهیه و در شرایط خلاء تغلیظ شد. سلول Vero در محیط کشت DMEM حاوی 5 درصد سرم جنین گوساله کشت داده شد. بعد از تهیه بذر ویروس و تعیین عیار آن، رقتهای مختلف عصاره(160/1، 80/1، 40/1، 20/1، 10/1) با ویروس با عیار مشخص مجاور و به محیط کشت سلول اضافه گردید و اثرات ضد ویروسی آن با مقایسه با کنترلهای مختلف ارزیابی شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون مقایسه چندگانه دانکن استفاده شد. نتایج: یافتهها نشان داد که عصاره به دست آمده از ریشه جعفری مکزیکی به طور معنیداری باعث جلوگیری از تکثیر ویروس هرپس سیمپلکس تیپ 1 و 2 انسانی شد. این عصاره، ویروس هرپس سیمپلکس تیپ 2 را نسبت به تیپ 1 بهتر کنترل می کند. بررسی بر روی رقتهای مختلف عصاره نشان داد که فعالیت ضد ویروسی در رقتهای مختلف متفاوت است و بیشترین فعالیت ضد ویروسی بر علیه هر دو ویروس در رقت10/1 حاصل گردید. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که عصاره به دست آمده از ریشه گیاه جعفری مکزیکی دارای پتانسیل ضد ویروسی خوبی بر علیه ویروس هرپس سیمپلکس تیپ یک و دو انسانی میباشد که میتوان از آن به عنوان یک منبع دارویی برای کنترل این بیماریهای ویروسی استفاده نمود.
Introduction: Nowadays, the attention of researchers has been focused on natural medicine in order to avoid the detrimental side effects of chemical drugs. In this study we assessed the effect of root extract of Tagetes minuta against HSV-1 and HSV-2. Materials and Methods: This research is an experimental study. Root extract of Tagetes minuta was obtained with 70% ethanol by maceration. Vero cells were grown in DMEM containing 5% fetal bovine serum. Serial dilutions of extracted suspension (1/10, 1/20, 1/40, 1/80, 1/160) were incubated by the exact titer of viruses and monitored for antiviral activity of extract. Data was analyzed using Doncan test. Results: Root extract obtained from Tagetes minuta significantly has antiviral activity against HSV-1 and HSV-2. This extract has more effect on HSV-2 than HSV-1. This study indicates that antiviral activity of the extract varies between different concentrations and the optimum antiviral activity on both viruses was obtained using 1/10 concentration. Conclusion:The results of this investigation showed that root extract of Tagetes minuta have good antiviral potenoial against HSV-1 and HSV-2, a good source of drug for treatment of diseases due to HSV-1 and HSV-2.
Herpes simplex virus type1 and 2, Tagetes minuta, cell culture, root extract
هرپس سیمپلکس تیپ یک و دو، جعفری مکزیکی، کشت سلول، عصاره ریشه
47
53
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-14-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/42008/08/42008/08/52008/08/5
1387/5/15
Amir
Ghaemi
امیر
قائمی
0031947532846009113
0031947532846009113
No
Mohammad
Fashbaf
Tarbiat Modares University
محمد
فرشباف
0031947532846009114
0031947532846009114
No
دانشگاه تربیت مدرس
Hoorie
Soleimanjahi
حوریه
سلیمانجاهی
soleim_h@modares.ac.ir
0031947532846009115
0031947532846009115
Yes
Reza
Omidbeigi
رضا
امیدبیگی
0031947532846009116
0031947532846009116
No
Taravat
Bamdad
Tarbiat Modares University
طراوت
بامداد
0031947532846009117
0031947532846009117
No
دانشگاه تربیت مدرس
Davoud
Hekmatpour
داوود
حکمت پو
0031947532846009118
0031947532846009118
No
Kasra
Hamdi
کسری
حمدی
0031947532846009119
0031947532846009119
No
fa
مقایسه اثر بیهوشی عمومی و بیحسی نخاعی بر روی آپگار نوزادان در عمل جراحی سزارین انتخابی
Comparison of general and spinal anesthesia effects on neonates' Apgar score in elective cesarean
مقدمه: انتخاب نوع بیهوشی از نظر سلامت مادر و نوزاد بسیار مهم است. در مورد تأثیر بیهوشی عمومی و بیحسی نخاعی بر آپگار نوزادان در مطالعات مختلف اختلاف نظر وجود دارد. این پژوهش به منظور تعیین اثر بیهوشی عمومی و بیحسی نخاعی بر آپگار نوزادان متولد شده به روش سزارین انتخابی صورت گرفته است. روش کار: این تحقیق به صورت کارآزمایی بالینی انجام گرفت و 168 خانم حامله ترم کاندید عمل سزارین انتخابی به صورت تخصیصی در دو گروه بیحسی نخاعی و بیهوشی عمومی قرار گرفتند و نمره آپگار دقیقه اول، پنجم و بیستم نوزادان ثبت گردید. همچنین سن مادر، علت سزارین، جنس نوزاد و مدت زمان سزارین یادداشت شد. اطلاعات توسط آزمون های آماری تی و کای دو تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: متــوسط آپگــار دقیقه اول و پنجم و بیستم در بیهوشی عمومی 68/0±66/8 و 41/0±8/9 و 15/0±97/9 و در بیحسی نخاعی 38/0±9 و 32/0±88/9 و 10 گزارش شد که از لحاظ آماری تفاوت معنیداری بین آپگار دقیقه اول در دو گروه وجود داشت (001/0 p<) و در زمانهای دیگر تفاوت معنیداری بین آپگار دو گروه وجود نداشت. نتیجهگیری: آپگار دقیقه اول نوزادان به دنیا آمده از مادرانی که تحت بی حسی نخاعی قرار گرفتند بیشتر از نوزادانی بوده است که مادران آنها بیهوشی عمومی دریافت کرده بودند اما آپگار دقیقه پنجم در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.
Introduction: Type of anesthesia is important in the maternal and fetal well being. There are different informations about effect of general and spinal anesthesia on Apgar score, so in this study a comparision was made on Apgar scores of neonates following these two methods. Materials and Methods: This study is a clinical trial and 168 term pregnant women were selected from elective cesarean candidates and divided in to general and spinal anesthesia groups by randomized allocation method. Then Apgar scores in first, fifth and twentieth minutes were mesured in infants. Also maternal age, cause of cesarean, sex and duration of cesarean section time were all documented. Data was analyzed using T and Chi square tests. Results: Mean Apgar scores were 8.66±0.68, 9.8±0.42 and 9.970.15 at first, fifth and twentieth minutes in general anesthesia group, and 90.38, 9.880.32 and 10 at first and fifth and twentieth minutes in spinal group. The group differed significantly for first minute Apgar score (p<0.001) but there were no significant differences in fifth and twentieth minutes Apgar scores. Conclusion: First minute Apgar score of newborns of mothers under spinal anesthesia was more than those of mothers under general anesthesia but there was no difference between their five minute Apgar score.
Apgar score, spinal anesthesia, general anesthesia, elective cesarean section
آپگار نوزاد، بیحسی نخاعی، بیهوشی عمومی، سزارین انتخابی
54
61
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-15-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/42008/08/42008/08/52008/08/52008/08/5
1387/5/15
Afsane
Norouzi
افسانه
نوروزی
norouzi.a@arakmu.ac.ir
0031947532846009120
0031947532846009120
Yes
Shirin
Pazoki
شیرین
پازوکی
0031947532846009121
0031947532846009121
No
Mina
Darabi
مینا
دارابی
0031947532846009122
0031947532846009122
No
fa
مقایسه آستیگماتیسم حاصل از جراحی کاتاراکت با روشهای فیکو و اکستراکسپولار در بیمارستان امیرکبیر اراک
Comparison of astigmatism after cataract surgery by phacoemulsification and extracapsular techniques in Amir Kabir hospital of Arak
مقدمه: کاتاراکت یکی از بیماریهای مهم و عمده در انسان است. میزان شیوع کاتاراکت در سنین 74-65 سالگی به 50 درصد و در بالای 75 سالگی به حدود 70 درصد میرسد. درمان قطعی کاتاراکت جراحی است که به روشهای مختلف اینتراکپسولار، اکستراکپسولار و فیکو انجام میشود. جراحی کاتاراکت عوارض مختلفی از جمله خونریزی، گلوکوم، تیرگی کپسول خلفی و آستیگماتیسم بعد از عمل را به دنبال دارد. این مطالعه جهت مقایسه آستیگماتیسم حاصل از دو روش جراحی فیکو و اکستراکپسولار طراحی شده است. روش کار: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی دو سویه کور است. 112 بیمار با تشخیص کاتاراکت به صورت تصادفی در دو گروه A و B تحت عمل جراحی قرار گرفتند. در گروه A جراحی به روش فیکو انجام شد که برش کوچک در حدود 2/3 میلیمتر روی قرنیه داده شده و نیاز به بخیه ندارد اما در روش اکستراکسپولار برش10-9 میلی متر داده شده و احتیاج به بخیه زدن دارد. سپس این بیماران در سه نوبت قبل از عمل ، یک هفته و دو ماه بعد از عمل جراحی، کراتومتری شده و میزان آستیگماتیسم آنها تعیین شد. تجزیه و تحلیل دادهها توسط آزمون تی مستقل و تی زوج صورت گرفت و 05/0p< معنیدار تلقی شد. نتایج: از 112 بیمار مورد بررسی 56 بیمار تحت عمل جراحی به روش فیکو (گروه A) و 56 بیمار تحت عمل جراحی به روش اکستراکپسولار (گروه B) قرار گرفتند. میانگین آستیگماتیسم قبل از عمل جراحی به روش فیکو D 71/0±79/0 و در گروه اکستراکسپولارD 55/0±9/0 بود(05/0p>). میانگین آستیگماتیسم یک هفته بعد از عمل جراحی در گروه فیکو D 72/0±11/1 (05/0p<) و در گروه اکستراکسپولارD 46/1±99/3 بود (05/0p<) و میانگین آستیگماتیسم دو ماه بعد از عمل جراحی در گروه فیکو D 71/0±0/1 و در گروه اکستراکسپولارD 29/1± 28/3 به دست آمد(05/0 p<). نتیجه گیری: میزان آستیگماتیسم ایجاد شده دو ماه بعد از عمل در گروه فیکو D21/0 و در گروه اکستراکپسولار D38/2 بود که دارای اختلاف معنیدار میباشد. سایر متغیرها از جمله سن، شماره لنز ، جنسیت و چشم تحت عمل جراحی (راست یا چپ) در ایجاد آستیگماتیسم تأثیر ندارد.
Introduction: Cataract is one of the most important and a major disease in human. The prevalence of cataract in age 65-74 get to 50%, and over 75 it arrives to 70%. Absolute cure for cataract is surgery that can be done by different techniques such as intracapsular, extracapsular, and phacoemulsification. Cataract surgery has different side effects such as hemorrhage, Glaucoma, posterior capsular opacification and astigmatism. This study decides to compare astigmatism after two techniques of cataract surgery phaco and extracapsular. Materials and Methods: This study is a double blind randomized clinical trial, which has been experienced on 112 patients. Patients were divided in two groups (A and B). In group A surgery was done by phaco technique which has a small incision of 3.2 mm and does not need suture. But in group B, (extracapsular group) the incision is bigger about 10 mm and needs suture. Then keratometry was done for each patient before surgery, one week and 2 months after surgery for determining astigmatism. Data was analyzed by independent and paired sample T tests. p< 0.05 was considered meaningful. Results: From 112 patients that had been studied, 56 patients underwent phaco technique and 56 patients underwent extracapsular technique. Mean of astigmatism before surgery in group phaco was 0.79±0.71 D and in extracapsular was 0.90.55 D (p>0.05). Mean of astigmatism 1 week after surgery in phaco group was 1.110.72 D and in extracapsular group was 3.991.46 D (p<0.05) and mean of astigmatism two months after surgery in phaco group was 1.00.71 D and in extracapsular group was 3.281.29 D (p<0.05). Conclusion: Induced astigmatism in phaco group was 0.21 D and in extracapsular was 2.38 D, that has meningful difference. Other criteria such as age, lens number, sex and left or right eye do not have any effect on induced astigmatism.
Extracapsular, phacoemulsification, astigmatism, cataract
اکستراکسپولار ، فیکوامولسیفیکاسیون ، آستیگماتیسم ، کاتاراکت
62
66
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-16-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/42008/08/42008/08/52008/08/52008/08/52008/08/5
1387/5/15
Mohammad
Yavari
محمد
یاوری
dr-yavari@yahoo.com
0031947532846009123
0031947532846009123
Yes
Jamal
Falahati
جمال
فلاحتی
0031947532846009124
0031947532846009124
No
Mehri
Mohamadi
مهری
محمدی
0031947532846009125
0031947532846009125
No
fa
تعیین ارزش تشخیص معاینه بالینی در آسیب تاندونهای فلکسور در زخمهای نفوذی دیستال ساعد
Determining the value of clinical examination diagnosis in flexor tendon injury in distal forearm penetrating wounds
مقدمه: توان تشخیص بالینی مهمترین وسیله ارزیابی در علم پزشکی است و علیرغم پیشرفتهای تکنولوژی, هنوز اولین و موثرترین روش تشخیص است. جهت تبیین اهمیت این راهکار در این مقاله برآنیم تا همخوانی یافتههای حین عمل با ارزیابیهای بالینی قبل از عمل در ضایعات نفوذی انتهای دیستال ساعد را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم. روش کار: این مطالعه به روش مقطعی-تحلیلی برروی 41 بیمار با ضایعات شارپ و نافذ دیستال ساعد که به اورژانس بیمارستان مراجعه نموده بودند، انجام شده است. به این صورت که بر اساس یافتههای معاینه فیزیکی, تشخیص کلینیکی در چک لیستی که بدین منظور تهیه شده بود ثبت و یافتههای حین عمل نیز ثبت گردید و به عنوان تشخیص قطعی و استاندارد طلایی در نظر گرفته شد. نتایج: بر اساس اطلاعات حاصله، شاخصهای ارزش تشخیص معاینه فیزیکی برای تاندون فلکسور عمقی انگشت (FDP) و تاندون فلکسور سطحی انگشت (FDS) محاسبه گردید. در مورد تاندون FDS ارزش معاینات بالینی دارای حساسیت 88 درصد, ویژگی40 درصد, ارزش اخباری مثبت 94 درصد, ارزش اخباری منفی 22 درصد، نسبت درست نمایی مثبت (PLR) 46/1 و نسبت درست نمایی منفی (NLR) 3/0 بوده است. در مورد تاندون FDP ارزش معاینات بالینی دارای حساسیت 97 درصد, ویژگی 25 درصد, ارزش اخباری مثبت 93 درصد, ارزش اخباری منفی 50 درصد, نسبت درست نمایی مثبت 29/1 و نسبت درست نمایی منفی 12/0 بوده است. نتیجه گیری: معاینات فیزیکی از نظر اثبات کردن ضایعات تاندونهای فلکسور در اثر ترومای شارپ و نفوذی با ارزشتر از رد کردن آنهاست.
Introduction: In order to determine the importance and power of physical examination diagnosis, we decided to compare the results of physical examination in patients with distal forearm penetrating wound and whatever is observed during surgery as golden standard. Materials and Methods: This cross-sectional analythical study was performed on 91 patients with distal forearm sharp injury. Findings of physical examination were compared to what was found during surgery (definitive diagnosis) as golden standard. Results: Based on findings, physical examination value of diagnosis for FDP and FDS was determined. In FDS clinical examination value had 88% sensitivity, 40% specificity, 94% positive predictive value, 22% negative predictive value and 1.46 positive likelihood ratio, and 0.3 negative likelihood ratio and FDP clinical examination value had 97% sensitivity, 25% specificity, 93% positive predictive value, 50% negative predictive value, 1.29 positive likelihood ratio and 0.12 negative likelihood ratio. Conclusion: Physical examination view point of rule in of flexor tendon injury because of sharp and penetrating trauma is more valuable than rule out.
FDS, FDP, penetrating trauma, physical examination value of diagnosis
تاندون فلکسور سطحی ، تاندون فلکسور عمقی، آسیب نفوذی، ارزش تشخیصی معاینه بالینی
67
72
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-17-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/42008/08/42008/08/52008/08/52008/08/52008/08/52008/08/5
1387/5/15
Masoud
Yavari
مسعود
یاوری
masoudyy2003@yahoo.com
0031947532846009126
0031947532846009126
Yes
fa
تعیین اثر روش بیهوشی با هالوتان و بدون هالوتان بر میزان خونریزی حین عمل و زمان ریکاوری در جراحی لوزه
Effect of anesthesia with or without Halothane on the amount of hemorrhage and recovery time in tonsillectomy
مقدمه: در اعمال جراحی لوزه به دلیل مجاورت با راههای هوایی, کنترل بهتر خونریزی و به دست آوردن ریکاوری سریعتر از اهداف مورد توجه بوده است. به دلیل استفاده گسترده هالوتان و عوارض گزارش شده آن, بر آن شدیم تا مقایسهای بین روش متداول بیهوشی با استفاده از هالوتان, و دیگری بدون هالوتان از نظر میزان خونریزی حین عمل و زمان ریکاوری, صورت دهیم. روش کار: در یک کار آزمایی یک سو کور، 140 کودک 12-4 ساله کاندید عمل جراحی لوزه به طور تصادفی ساده در دو گروه 70 نفری تقسیم شدند. نحوه القا بیهوشی در دو گروه یکسان بود و نگهداری بیهوشی در یک گروه با هالوتان ، N2O 50 درصد (گروه شاهد) و در دیگری بدون هالوتان به همراه هیپرونتیلاسیون (روش لیورپول) (گروه مورد) بود. میزان خونریزی از روی اختلاف هماتوکریت قبل و 6 ساعت بعد از عمل محاسبه شد. زمان ریکاوری نیز در هر گروه بر حسب دقیقه اندازه گیری شد. اطلاعات با استفاده از آزمون آماری من ویتنی یو، تی، لون و کی اس تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: دو گروه از نظر جنس, سن, وزن و مدت زمان عمل جراحی اختلاف معنیداری نداشتند. متوسط مدت زمان ریکاوری در گروه مورد 87/7 دقیقه و در گروه شاهد 59/15 دقیقه بود که اختلاف معنیداری داشت (00001/0 =p). متوسط خونریزی در گروه مورد 22/44 میلیلیتر و در گروه شاهد 52/58 میلیلیتر بود که اختلاف معنیدار بود(005/0=p). نتیجه گیری: با توجه به مطالعه انجام شده به نظر میرسد تجویز هالوتان در مقایسه با روش لیورپول موجب خونریزی بیشتر و ریکاوری طولانیتر میشود.
Introduction: As tonsillectomy operations are done in vicinity of airways, two important purposes in anesthesia are decreasing bleeding and recovery time. Because of common use of Halothane and its reported side effects, we managed a study for comparing these two factors in two methods of anesthesia with or without Halothane. Materials and Methods: In a single blinded clinical trial, 140 (4-12 years old) children undergoing tonsillectomy, were randomly allocated in two equal groups. In the control group maintenance was done with Halothane-N2O 50% but in the case group without Halothane plus hyperventilation (Liverpool technique). Bleeding volume was estimated according to preoperative and 6 hour's postoperative hematocrit. Recovery time was recorded in minutes. Data was ahalyzed using Mann-Whitney U, T, Leven and K-S tests. Results: There was not any significant difference in sex, age, and weight and operation duration in the two groups. Mean recovery time in the case group was 7.87 minutes and in the control group 15.59 minutes, which showed a significant difference (p=0.00001). Mean bleeding volume in the case group was 44.22 ml and in the control group 58.52 ml, which also showed a significant difference (p = 0.005). Conclusion: According to our study it seems that anesthesia with Halothane causes more bleeding and prolonged recovery time in comparison to Liverpool technique.
Anesthesia, Halothane, hyperventilation, tonsillectomy, bleeding, recovery
بیهوشی، هالوتان، هیپرونتیلاسیون، تونسیلکتومی، خونریزی، ریکاوری
73
81
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-18-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/42008/08/42008/08/52008/08/52008/08/52008/08/52008/08/52008/08/11
1387/5/21
Bijan
Yazdi
بیژن
یزدی
yazdibijan@hotmail.com
0031947532846009127
0031947532846009127
Yes
Abolfazl
Jafari
ابوالفضل
جعفری
0031947532846009128
0031947532846009128
No
Esmaiil
Moshiri
اسماعیل
مشیری
0031947532846009129
0031947532846009129
No
Alireza
Akbari
علی رضا
اکبری
0031947532846009130
0031947532846009130
No
Maryam
Azizi
مریم
عزیزی
0031947532846009131
0031947532846009131
No
fa
بررسی تأثیر هیدروکلروتیازید بر دردهای شکمی راجعه و مزمن در کودکان دختر مبتلا به هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک
Effectiveness of Hydrochlorothiazide in reducing chronic relapsing abdominal pain in girls with idiopathic hypercalciuria
مقدمه: دردهای شکمی مزمن و راجعه یکی از شایعترین علل مراجعه کودکان به درمانگاههای تخصصی اطفال میباشد که سبب اضطراب والدین و کودک میشود. عامل این دردها در 20 درصد موارد هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک میباشد. با توجه به این که هیدروکلروتیازید داروی مؤثری در درمان هیپرکلسیوری است لذا بر آن شدیم اثر دارو برکاهش دردهای شکمی مزمن را در کودکان دختر مبتلا به هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک بررسی کنیم. روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی یک سو کور 100 نفر کودک دختر 12- 5 ساله مبتلا به دردهای مزمن و راجعه شکمی که دچار هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک بودند به روش تصادفی به دو گروه کنترل و مورد مداخله تقسیم شدند. در هر دو گروه آموزشهای لازم جهت مصرف مایعات فراوان و کاهش نمک غذایی به والدین و اطفال داده شد. در گروه مورد مداخله علاوه بر این آموزشها هیدروکلروتیازید نیز با دوز واحد روزانه 1 میلیگرم بر کیلوگرم تجویز شد. گروه کنترل به مدت 3 ماه پس از شروع رژیم غذایی و گروه مورد مداخله تا 3 ماه پس از رفع هیپرکلسیوری از لحاظ تعداد حمله های درد شکمی و علائم همراه به طور ماهانه بررسی شدند. سپس نتایج با استفاده از آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج مقایسه آماری نشان داد که بین میانگین تعداد دفعات درد در ماه اول 38/0، ماه دوم 4/0 و ماه سوم 26/0 در گروه مورد مداخله نسبت به میانگین درد در ماه اول 60/1 ، در ماه دوم 94/1 و ماه سوم 84/1 در گروه کنترل کاهش معنیداری وجود داشت(001/0p<). نتیجه گیری: به نظر میرسد که مصرف هیدروکلروتیازید به عنوان یک داروی کم خطر و ارزان با دوز واحد روزانه میتواند در کاهش دردهای شکمی مزمن و راجعه کودکان مبتلا به هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک مؤثر باشد.
Introduction: Chronic and relapsing abdominal pain is one of the most common reasons that bring children to pediatric clinics. About 20% of these children are suffering from idiopathic hypercalciuria. Since Hydrochlorothiazide is effective in relieving hypercalciuria, we assessed its effects on reducing these relapsing pains in girls with idiopathic hypercalciuria. Materials and Methods:In this single blind clinical trial study, 100 girls, aged 5-12 years old, with chronic relapsing abdominal pain and hypercalciuria were divided to two groups by random block design. All children and their parents were trained about consuming plenty of liquids and decreasing salt in foods. In addition to these measures, Hydrochlorothiazide (1 mg/kg/day) was also administered to children in the case group. The control group was assessed for the number of abdominal pain episodes for 3 months following the commencement of the diet and the case group for 3 months after becoming normocaciuric. The results were analyzed by T-test. Results: The mean number of pain episodes in Hydrochlorothiazide group in the first, second, and third months were 0.38, 0.4, and 0.26 respectively much lower than the corresponding months in the control group which were 1.60,1.94, and 1.84 in that order (p<0.001). Conclusion: It seems that single dose daily Hydrochlorothiazide is a safe and effective drug in the treatment of chronic relapsing abdominal pain in children with idiopathic hypercalciuria.
chronic abdominal pain, idiopathic hypercalciuria, Hydrochlorothiazide, children
دردهای شکمی مزمن، هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک، هیدروکلروتیازید، کودکان
82
88
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-19-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/42008/08/42008/08/52008/08/52008/08/52008/08/52008/08/52008/08/112008/08/12
1387/5/22
Parsa
Yousefi
پارسا
یوسفی
parsayousefichaijin@yahoo.com
0031947532846009132
0031947532846009132
Yes
Ali
Cyrous
علی
سیروس
0031947532846009133
0031947532846009133
No
Fatemeh
Dorre
فاطمه
دره
0031947532846009134
0031947532846009134
No
Shadi
Pirasteh
شادی
پیراسته
0031947532846009135
0031947532846009135
No
fa
بررسی وضعیت لیپیدهای سرم افراد بالای 30 سال بر اساس برنامه قلب سالم شهرستان اراک
A Survey of lipid profile in the population over 30 years old based on Arak healthy heart program
مقدمه: هایپرلیپیدمی یکی از عوامل خطر اصلی ایجاد بیماریهای قلبی عروقی محسوب میشود. این مطالعه با هدف بررسی لیپیدها بر حسب جنس و محل سکونت در مناطق شهری و روستایی شهرستان اراک انجام شد تا بتوان با شناخت وضعیت موجود در کنترل بیماریهای قلبی عروقی تلاش کرد. روش کار: این تحقیق یک مطالعه مقطعی- تحلیلی از فاز اول برنامه قلب سالم میباشد که در شهرستان اراک انجام شد. روش نمونهگیری خوشهای تصادفی بود. ابزار مطالعه پرسشنامهای بود که علاوه براطلاعات دموگرافیک حاوی نتایج پاراکلنیکی (کلسترول تام ، LDL-c ، HDL-c ، تری گلیسرید) بود. در تحلیل اطلاعات از آزمون آماری تی دانش آموزی کولموگروف اسمیرنوف، من ویتنی و کای دو استفاده شد. نتایج: از 4303 نفر افراد بالای 30سال ، 6/51 درصد زن بودند. اختلال کلسترول تام، LDL-c و HDL-c در زنان بیشتر از مردان بود (05/0 p<) و اختلال تری گلیسرید در مردان و زنان تفاوت معنیداری نداشت. افزایش لیپیدها بین شهر و روستا تفاوت معنیداری داشت به طوری که اختلال کلسترول تام و LDL-c در افراد ساکن روستا و اختلال تری گلیسرید در افراد ساکن شهر بیشتر بود(0001/0p<). نتیجه گیری: شیوع بالای اختلال لیپیدها در جامعه مورد بررسی میتواند به شیوه نادرست زندگی، تغذیه نامناسب و کمبود فعالیت فیزیکی در این مناطق مربوط باشد، بنابراین با تغییر شیوه زندگی میتوان شیوع این اختلال و به دنبال آن بیماریهای قلبی عروقی را کاهش داد.
Introduction:Hyperlipidemia is one of the major risk factors of cardiovascular diseases. This study was done to assess lipid profiles according to sex and place of residence in the urban and rural area of Arak for controlling cardiovascular diseases. Materials and Methods:This descriptive study is the first phase of healthy heart program which was done in Arak. Sampling was randomized cluster. A questionnaire was used to collect demographic data and paraclinical test results (total cholesterol, LDL-c, HDL-c ,and Triglyceride). Data was analyzed using T-student, Kolmogorov-Smirnov, Mann-Whitney and Chi-square tests. Results: Of 4303 individuals over 30 years, 51.6% were female. Total cholesterol, LDL-c and HDL-c disturbances were more in female (p<0.05) but there was not a sigmifiant difference between male and female in triglyceride disturbance. The increase in serum lipids was signfiantly different in urban and rural areas, in which total cholesterol and LDL-c disturbances were more in rural and triglyceride disturbance was more in urban areas (p<0.0001). Conclusion: High prevalence of dyslipidemia in the studied region can be related to unhealthy life style, nutrition and inadequate physical activity, so dyslipidemia and cadiovascular diseases could be decreased by changing lifestyle.
Serum lipids, cardiovascular diseases, urban area, rural area
لیپیدهای سرم، بیماریهای قلبی عروقی، شهر ، روستا
89
96
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-20-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/42008/08/42008/08/52008/08/52008/08/52008/08/52008/08/52008/08/112008/08/122008/08/12
1387/5/22
Mahsa
Yousefinia
مهسا
یوسفی نیا
mhs- yousefinia@yahoo.com
0031947532846009136
0031947532846009136
Yes
Ahmad
Amani
احمد
امانی
0031947532846009137
0031947532846009137
No
fa
گزارش یک مورد حاملگی شکمی پیشرفته
A case report of advanced abdominal pregnancy
مقدمه: حاملگی شکمی یک مورد در هر 10000 تولد زنده است و حاملگی شکمی پیشرفته به ندرت دیده میشود. حاملگی شکمی با مرگ و میر بالایی همراه است و در این نوع حاملگی احتمال مرگ 7 تا 8 برابر بیشتر از حاملگی لولهای و 90 برابر بیشتر از حاملگی داخل رحمی است. مورد : بیمار خانمی 35 ساله افغانی تبار (G4P3) بود که به علت عدم زایمان بعد از گذشت 2 سال مراجعه نموده بود. بعد از انجام اقدامات تشخیصی بیمار لاپاراتومی شد. هنگام لاپاراتومی چسبندگی شدید جنین به امنتوم و روده آزاد شد. جنین 9 کیلوگرم کلسیفیه خارج گردید. سپس جفت به طور کامل همراه با آدنکس چپ برداشته شد. نتیجه گیری: با توجه به مورتالیتی بسیار بالای حاملگی شکمی، باید در هر حاملگی به خصوص در حضور ریسک فاکتورهای آن (همانند عفونتهای لگنی، سابقه حاملگی نا به جای قبلی، سابقه نازایی و مصرف داروهای ایجاد تخمک گذاری، IVF، جراحی قبلی لولههای رحمی و ...) و همچنین در حضور علایم مشکوک به این تشخیص توجه نموده و در صورت نیاز اقدامات لازم را به موقع به عمل آورد.
Introduction: Abdominal pregnancy is 1 in 10000 live births and advanced abdominal pregnancy is rare. Abdominal pregnancy is associated with high morbidity and mortality with the risk for death 7 to 8 times greater than tubal ectopic pregnancy and 90 times greater than intrauterine pregnancy. In this article a case of advanced abdominal pregnancy is reported. Case: The patient was a 35 year’s old (G4P3) woman presented with undelivered pregnancy after two years. After diagnostic procedures laparatomy was done. During the operation, fetus adhesion to the omentum was released. A 9 kg calcified fetus was delivered. Then the placenta and left adnex was removed completely. Conclusion: Regarding the high mortality rate of abdominal pregnancy, in every pregnancy specially in the precence of it’s risk factors (such as PID, history of ectopic pregnancy, history of infertilitry and using drugs to induce ovulation, IVF, prior tubal surgery and …) and also suspicious symptoms, this probability and early intervention must be considered.
Ectopic pregnancy, abdominal pregnancy, complication, management
حاملگی نابه جا، حاملگی شکمی، حاملگی لولهای
97
101
http://jams.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-21-1&slc_lang=fa&sid=1
2008/08/32008/08/42008/08/42008/08/42008/08/42008/08/52008/08/52008/08/52008/08/52008/08/52008/08/112008/08/122008/08/122008/08/12
1387/5/22
Esmat
Mashadi
عصمت
مشهدی
eeffmmaatt@yahoo.com
0031947532846009138
0031947532846009138
Yes
Samira
Mashadi
سمیرا
مشهدی
0031947532846009139
0031947532846009139
No