ORIGINAL_ARTICLE مروری بر تظاهرات بالینی و عوارض دیررس گازهای شیمیایی سولفور موستارد و نیتروژن موستارد سلاح های شیمیایی از وحشیانه ترین جنگ ابزارهایی هستند که مورد استفاده قرار گرفته اند. در طی جنگ تحمیلی نیز رژیم عراق بارها از این سلاح به خصوص گاز خردل به طور گسترده علیه ایرانیان استفاده نمود که هنوز هم شاهد عوارض دیررس آن دربین مصدومین شیمیایی هستیم. نظر به اینکه سلاح های شیمیایی یک تهدید جدی علیه بشریت بوده و در بین مجروحان شیمیایی با عوارض دیررس مختلفی هم مواجه می شویم، اهمیت شناخت عوامل شیمیایی، تظاهرات بالینی و نحوه برخورد و درمان بیماران آسیب پذیر بیش تر می شود. دراین مطالعه مروری، از کتب و مقالات و تحقیقات منتشر شده در دو دهه اخیر در مورد عوارض زودرس و دیررس سلاح های شیمیایی در مجروحان ایرانی استفاده شده است تا اطلاعات کلی تر و جدید تر در خصوص گازهای شیمیایی، علائم بالینی و نحوه صحیح برخورد با این بیماران به دست آید. از عوارض ساده ای مثل تغییرات رنگ یا خشکی پوست، سوزش و خارش، عفونت های قارچی تا عوارضی مثل صدمات چشمی، ریوی، بدخیمی های خونی در دو دسته مجزای عوارض زودرس و دیررس مورد بحث قرار می گیرد. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6739-fa.pdf 2003-03-30 1 8 گازهای شیمیایی جنگ نیتروژن موستارد سولفور موستارد Review of the Clinical Presentations as Well As the Late Onset Complications Chemical Gases Sulfur and Nitrogen Mustard Chemical weapons are among the most violent weapons of mass destruction used during wars. Unfortunately, these dreaful weapons were frequently used by Iraq against Iranian soldiers during Iran-Iraq war, so that we are still witnessing the late onset consequence of the exposure to these weapons among their victims. Regarding the fact that the usage of chemical weapons is a threat against humanity with many hazardous effects which tend to appear even after years of exposure, it seems very important to have a complete and correct undestanding about the nature of these gasses in order to gain more information about the clinical pictures of their victims leading to a better approach to the management of there patients. The present article in the result of thorough review and analysis to the textbooks articles and papers published in the last two decades. There are minor and major complications associated with the exposure to these lethal gasses, ranging from simple medical problems like skin colour changes to more serious conditions such as severe ophthalmologic and pulmonary injuries and malignancies. There complications are reviewed in two separate categories (regarding early onset as late onsent complications) in this article. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6739-en.pdf 2003-03-30 1 8 Chemical Gasses Nitrogen Mustard Sulfur Mustard War Shahla Enshaeye 1 AUTHOR Zabihollah Shah Moradi 2 AUTHOR Masoud Farinam 3 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE بررسی تاثیر دریل کردن بر آستانه شنوایی انتقال استخوانی بعد از ماستوییدکتومی مقدمه: ایجاد ضربه صوتی متعاقب دریل کردن حین اعمال جراحی مزمن گوش در گروهی از تحقیقات گزارش شده است، ولی در مورد تاثیرات موقتی یا دایمی آن هنوز تردیدهایی وجود دارد. در بعضی مواقع افت شنوایی نه تنها در گوش تحت عمل، که در گوش مقابل آن نیز حادث می گردد. روش کار: طی یک مداخله مطالعه ای همزمان 63 بیمار (38 آقا و 25 خانم) داوطلب که در محدوده سنی 57-11 سال قرار داشتند و تحت عمل مدیفاید رادیکال ماستوئیدکتومی قرار گرفته بودند، به شیوه نمونه گیری غیر تصادفی ساده انتخاب شدند. آستانه های شنوایی انتقال استخوانی هر دو گوش بیماران در فرکانس های 4000، 3000، 2000، 1000، 500 و 250 هرتز طی سه مرحله زمانی قبل از عمل جراحی، حداکثر یک هفته بعد از عمل جراحی و یک ماه بعد از ارزیابی و ثبت شدند. نتایج: نتیجه آزمون تی جفتی تغییر آستانه شنوایی موقتی و دایمی معنی داری را در گوش تحت عمل در محدوده فرکانسی 400-1000 هرتز و در گوش مقابل، در محدوده 4000-2000 هرتز نشان داد (P<0/05). از نقطه نظر بالینی، این تغییرات تنها در گوش تحت عمل و آن هم در منطقه فرکانسی 4000-2000 هرتز قابل ملاحظه بودند همبستگی بین مدت زمان قرارگیری در معرض نویز و تغییر آستانه های شنوایی تنها در محدوده فرکانسی 4000-2000 هرتز گوش تحت عمل معنی دار بود (P<0/05). نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان می دهد که نویز ناشی از دریل کردن حین ماستوئیدکتومی، تاثیر قابل ملاحظه ای را در ایجاد افت شنوایی در گوش مقابل دارا نمی باشد. همچنین این نویز، افت شنوایی دایمی را در بیماران سبب نمی گردد. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6740-fa.pdf 2003-03-30 9 15 آستانه شنوایی انتقال استخوانی افت شنوایی تغییر آستانه شنوایی دایمی تغییر آستانه شنوایی موقتی ماستوئیدکتومی Drill-Induced Hearing Loss Following Mastoidectomy: A Pre-and Postoperative Bone Conduction Comparison Introduction: The existence of acoustic trauma secondary to drill noise during chronic ear surgeries has not yet been clearly demonestrated. This investigation aims to document the hearing loss that occures in patients who underwent mastoidectomy. Materials and Methods: Sixty-three (38 male and 25 female) consecutive patients (11-57 years) who underwent modified radical mastoidectomy were included. In a concurrent clinical trial design, we measured bone conduction thresholds before and after (1 week and 1 month) operation on both sides. Bone conduction thresholds were assessed in 250, 500, 1000, 2000, 3000 and 4000 Hz frequencies. Results: Paired-test results showed a satistically significant temporary (TTS) and permanent threshold shifts (PTS) were occured in the 2000-4000 Hz region for operated (on addition to 1000 Hz) and non-operated ears, but clinically PTSs were not remarkable and TTSs were important only for operated ear (P<0.05). The correlation between duration of noise exposure and magnitude of threshold shift was only significant in operated ear in 2000-4000 Hz region (P<0.05). Conclusion: We could not demonestrate any permanent hearing loss caused by drill-generated noise, but resultant noise is able to produce TTS in the operated ear in 2000-4000 Hz region. We found poor relationship between duration of noise exposure and magnitude of threshold shifts. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6740-en.pdf 2003-03-30 9 15 Acoustic Trauma Bone Conduction Threshold Hearing Loss Mastoidectomy Permanent Threshold Shift Transient Threshold Shift Arash Bayat 1 AUTHOR Mohammad Farhadi 2 AUTHOR Hesamodin Emam Jomeh 3 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE ارزیابی سطح استریول بزاق در تشخیص زایمان زودرس مقدمه: هدف از این پژوهش، بررسی سطح استربول بزاق در خانم های بستری شده با تشخیص لیبره پیش از موعد بود. روش کار: این پژوهش از نوع مشاهده ای-تحلیلی است که به صورت مورد-شاهدی انجام پذیرفته است. طی این مطالعه، نمونه بزاق 43 خانم باردار (در سن حاملگی 24 هفته تا 34 هفته و 6 روز) که به علت زایمان پیش از موعد به بخش زایمان مراجعه کرده بودند، به روش الایزا گرفته شد. افراد مورد پژوهش به دو گروه مورد با لیبر و زایمان پیش از موعد (22 نفر) و گروه شاهد با لیبر پیش از موعد و زایمان سر موعد (21 نفر) تقسیم بندی شدند و سطح استریول بزاق در آن ها اندازه گیری و مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج: این پژوهش نشان داد که میانگین سطح استریول بزاق در هفته های 1و 2 و 33 و 34 در گروه مورد نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری بالاتر است. همچنین سطح 0/1875 نانوگرم در میلی لیتر به عنوان نقطه بحرانی تشخیص زایمان پیش از موعد در خانم های بستری شده با تشخیص لیبر پیش از موعد در نظر گرفته شد؛ به نحوی که میزان خطر زایمان زودرس برای سطح استریول بیش از نقطه بحرانی، 2٫857 برابر بیش تر از مقادیر کم تر از آن می باشد. نتیجه گیری: غلظت استریول بزاق در میان افراد مختلف در محدوده وسیعی تغییر می کند و برای آنکه بتوان نسبت به سیر صعودی سطح استریول بزاق در هفته های مختلف بارداری آگاهی کسب نمود. پژوهش می باید با تعداد بیش تری نمونه صورت پذیرد. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6741-fa.pdf 2003-03-30 16 19 استریول بزاق زایمان پیش از موعد زایمان سر موعد لیبر پیش از موعد Salivary Estriol Level Evaluation in Diagnosis of Pre-Term Labor Introduction: The purpose of this study was to evaluting of salivary estriollevel in hospitalized women with diagnosis of preterm labor. Materials and Methods: This was an analytic observationat investigation. During this study, salivary estriol specimens were obtained from 43 women at 24 to 34 weeks 6 days gestational age with symptoms of preterm lab or .We compared maternal salivary estriollevels between case group with preterm labor. Results: This study showed that the mean of salivary estriollevels in 31, 32, 33, 34 weeks in case group were higher than control group. Reciever-operator curve showed that exceeding a 0.1875 ng/ml salivary estriollevel was associated with occurrence of preterm delivery. Conclusion: This study showed a wide range of salivary estriollevels in different pregnants and this distinction became more extent with lengthening gestation. Detection of increased estriollevel may be clinically helpful in defining at risk woman for preterm birth. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6741-en.pdf 2003-03-30 16 19 Estriol Preterm Labor Preterm Delivery Salivary Term Labor Najmeh Tehranian 1 AUTHOR Saeedeh Mousavi 2 AUTHOR Anoshirvan Kazemnejad Anoushiravan 3 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE مقایسه پاسخ های سمپاتیکی پوست مبتلایان به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی و افراد سالم مقدمه: پاسخ سمپاتیکی پوست فرایند مرکزی و چند سیناپسی است که مسیر وابران سیستم عصبی سمپاتیک را از نخاع به سیستم سودوموتور غدد عرق کف دست یا پا انتقال می دهد. در بیماری دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی فعالیت غدد عرق اندام های در گیر در بیماری تغییر می یابند. لذا در این تحقیق تغییرات SSR که پتانسیلی مرتبط با فیبرهای سمپاتیکی غدد عرق پوست است در افراد مبتلا به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی و افراد سالم مقایسه شد . روش کار: ثبت های SSR از دست افراد تحت آزمایش (62 نفر سالم و 12 نفر مبتلا به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی) در اطاقی آرام با درجه حرارت معمول و در حالت خوابیده با دستگاه فیزیوگراف نارکو آمریکایی به کمک دو الکترود نقره ای به مساحت 1 سانتی متر مربع به عمل آمد. حداقل 5 پاسخ سمپاتیکی پوست ثبت شد. شدت پاسخ و مدت پاسخ و زمان پاسخ دهی و شکل منحنی ها محاسبه و مقایسه شدند . نتایج: بین مدت پاسخ و شدت پاسخ SSR از مبتلایان به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی و افراد سالم، اختلاف معنی داری مشاهده شد P=0/0001) و (P=0/0007 ولی بین میزان زمان نهفته پاسخ ثبت شده از دو گروه، اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت. شکل منحنی های ثبت شده درهر دو گروه اکثرا به صورت دو فازی بودند . نتیجه گیری: فعالیت زیاد سیستم سمپاتیک در افراد مبتلا به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی مربوط به تغییرات مقاومت پوست از طریق اثر بر فیبرهای سودوموتور می باشد. همچنین SSR جهت ارزیابی شدت آسیب و خرابی و پیامد بعضی ضایعات بالینی سیستم عصبی ارزشمند می با شد . http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6742-fa.pdf 2003-03-30 20 24 پاسخ سمپاتیکی پوست سیستم عصبی خودمختار سندرم دیستروفی رفلکسی سمبائیکی Sympathetic Skin Response in Reflex Sympathetic Dystrophy and Normal Subjects Introduction: Sympathetic skin response (SSR) is a central, polysynaptic process which is attributed to sympathetic sudomotor activity. The descinding pathway presents spinal sympathetic system to sweat glands of hands and feets skin. The glands which are affected in reflex sympathetic dystrophy (RSD). Materials and Methods: In present study, SSRs were recorded from left hands of 62 adult healthy subjects and 12 affected hands of RSD patients in relaxed, supine position at room temperature. Recording were performed by a pair of silver cup electrodes (1cm2) after stimulation of contralateral median nerve at volar aspect of wrist, all connected to a polygraph (physiograph, Narco, USA) to record at least five stimulation recording prosedure in each subject. Results: Comparison of mean latency, amplitude, duraion and shape of responses in RSD 'patients with normal control group showed significant differences between duration and amplitudes (P=0.0007 and P=0.0001) while the latencies were not different and the shape of responses were mostly biphasic in both RSD and normal group. Conclusion: Hyperactivities of SSRs in RSD patients are due to sudomotor changes of skin resistance, the SSR may also play a role in the quantitive evaluation of patients with suspected RSD. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6742-en.pdf 2003-03-30 20 24 Autonomic Nervous System Reflex Sympathetic Dystrophy Sympathetic Skin Response Shima Chehreie 1 AUTHOR Ali Reza Jamshidi-Fard 2 AUTHOR Ali Haeri Rouhani 3 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE مقایسه اثرات کلینیکی متوکلوپرامید وریدی و دروپریدول در پیشگیری از تهوع و استفراغ بعد از اعمال جراحی شکمی و بیهوشی عمومی مقدمه: تهوع و استفراغ از تظاهرات شایع بسیاری از اختلالات عضوی و عملکردی است که به طور مکرر بعد از اعمال جراحی و بیهوشی عمومی ایجاد می شود. این حالت علاوه بر اینکه برای بیماران ناخوشایند است، ممکن است عوارضی برای بیمار ایجاد کند. در این مطالعه استفاده از دروپریدول که یک داروی ضد تهوع و استفراغ از دسته بوتیروفنون ها می باشد با متوکلوپرامید جهت جلوگیری از تهوع و استفراغ بعد از اعمال جراحی شکمی و بیهوشی عمومی مورد مقایسه قرار گرفت. روش کار: این پژوهش یک مطالعه تجربی به صورت کارآزمایی بالینی است که به منظور مقایسه اثر کلینیکی متوکلوپرامید وریدی و دروپریدول جهت جلوگیری از تهوع و استفراغ بعد از اعمال جراحی و بیهوشی عمومی در اتاق عمل بیمارستان ولی عصر (عج) اراک انجام شده است. در مجموع 300 نفر از بیماران در سه گروه، مورد بررسی قرار گرفتند. در این مطالعه بیمارانی که تحت اعمال جراحی شکم قرار گرفته بودند، به طور تصادفی یکی از سه داروی متوکلوپرامید (0/1 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم)، دروپیدول (40 میکروگرم به ازای هر کیلوگرم وزن) و دارونما را به صورت داخل وریدی 30 دقیقه قبل از پایان بیهوشی دریافت می کردند. بروز تهوع و استفراغ در عرض 6 ساعت پس از پایان عمل جراحی در گروه های مورد مطالعه بررسی و مقایسه شدند. نتایج این مطالعه پس از تجزیه و تحلیل داده ها و مطالعات آماری و به دست آوردن خطر نسبی و مقایسه گروه های مورد مطالعه بررسی شد . نتایج: بیمارانی که متوکلوپرامید یا دروپریدول در خلال بیهوشی عمومی برای اعمال جراحی شکمی دریافت کرده بودند نسبت به گروه شاهد تهوع و استفراغ کم تری داشتند. همچنین اختلاف معنی داری از لحاظ میزان بروز تهوع و استفراغ در دو گروه بیمارانی که متوکلوپرامید و دروپریدول دریافت کرده اند، وجود دارد(P=0/02) . نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که داروی دروپریدول در پیشگیری از تهوع و استفراغ پس از اعمال جراحی شکمی در مقایسه به متوکلوپرامید نقش موثرتری دارد . http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6743-fa.pdf 2003-03-30 25 28 متوکلوپرامید دروپریدول تهوع و استفراغ A Comparison of Clinical Efficacy of Metoclopramide With Droperidol in the Prevention of Postoperative Vomiting After Abdominal Surgery and General Anesthesia Introduction: Nausea and vomiting are a common manifestation in anatomic and functional disorders and these are current complication after general anesthesia and are unpleasent and with secondary complication. Nausea and vomiting are the most common complications after general anesthesia. Materials and Methods: In this study we compared three methods which one of them is droperidol with other methods consisting of IV metoc1opramide and placebo. This controlled study was done in teaching Vali Asr hospital. Total number of patient was 300. Type of sampling was random. Type of operation was laparatomy and all of them had general anesthesia. We divided them in three equal groups (droperidol group, metoclopramide group and placebo group). In this study we used from history and examination and we finished puzzles and we use from statistication. Results: We concluded that there is valuable difference between metoclopramide and droperidol group (with considering P=0.000). The results were shown that: droperidol is more effective than metoclopramide in the prevention of postoperative vomiting after abdominal surgery. Conclusion: With comparison of these data we fined that droperidol is a suggestive and valuable method also effective method in preventing postoperative vomiting. Also finding were shown that there isn't a meaning relation between age the kind of abdominal surgery and postoperative vomiting. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6743-en.pdf 2003-03-30 25 28 Droperidol Metoclopramide Nausea Vomiting Ali Reza Susan-Abadi 1 AUTHOR Mohammad Javad Bagheri 2 AUTHOR Ensieh Mahdikhani 3 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE بررسی اثرات زعفران بر سیستم ایمنی ذاتی و هومورال مردان مقدمه: زعفران ادویه ای ارزشمند و غنی از کاروتنوییدها می باشد و در طب سنتی جهت درمان بسیاری از بیماری ها به کار می رود. این پژوهش به منظور بررسی اثرات مصرف زعفران بر سیستم ایمنی ذاتی و هومورال دانشجویان سالم مذکر انجام شد. روش کار: برای انجام این پژوهش که از نوع تجربی می باشد از بین 126 دانشجوی مذکر داوطلب،  41دانشجوی سالم که واجد معیارهای ورود به مطالعه بودند انتخاب شدند و در دو گروه شاهد و مطالعه به مدت 6 هفته به ترتیب شیر و شیر همراه با زعفران مصرف نمودند و نمونه خون آنها در هفته صفر، سه و شش گرفته شد . ایمنی ذاتی از طریق سنجش درصد و تعداد مونوسیت ها، نوتروفیل ها، ائوزینوفیل ها، بازوفیل ها، پلاکت ها و تعداد کلی گلبول های سفید، غلظت CRP و غلظت کمپلمان C3 و C4 و ایمنی هومورال از طریق سنجش درصد لنفوسیت ها و غلظتIgG ، IgM و IgA ارزیابی شد . نتایج: 3 هفته پس از مصرف زعفران، تعدادمونوسیت ها و غلظت IgG سرم به طور معنی داری افزایش یافت P<0/05) و (P=0/01. تعداد کلی گلبول های سفید و پلاکت ها نیز کاهش معنی داری را نشان دادند (P<0/05). پس از گذشت 6 هفته، تعداد مونوسیت ها و غلظت IgG نسبت به هفته سوم کاهش معنی دار P<0/05) و (P<0/001 و تعداد پلاکت ها افزایش معنی داری (P<0/05) پیدا کردند . نتیجه گیری: این پژوهش نشان می دهد که مصرف زعفران منجر به تقویت سیستم ذاتی و هومورال می شود و خاصیت ضد التهابی دارد. اثرات مذکور وابسته به مدت زمان مصرف زعفران می باشد . http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6744-fa.pdf 2003-03-30 29 37 زعفران سیستم ایمنی ذاتی کمپلمان سیستم ایمنی هومورال ایمونوگلوبولین ها دانشجویان مذکر Evaluation of Effects of Saffron on Innate and Humoral Immune Systems in Men Introduction: Saffron (crocus sativus L.), an important spice rich in carotenoids, is used in folk medicine to treat numerous diseases. This study examines the effects of saffron consumption on innate and humoral immunity of healthy male students. Materials and Methods: 41 healthy volunteered university students in two control and case groups were included in this study and consumed respectively milk and milk containing saffron for 6 weeks. Blood samples were collected from the subjects at weeks 0, 3 and 6. Innate immunity was evaluated by determining the percentage and counts of monocytes, neutrophils, eosinophils, basophils, platelets and the total white cells, CRP concentration and C3 and C4 concentrations and humoral immunity was assessed by deterning the percentage of lymphocytes and the concentrations of IgG, IgM and IgA. Results: Three weeks after saffron consumption, monocytes percentage and IgG concentration increased significantly (P<0.05, P=0.01). Total white blood cells and platelets count also reduced significantly (P<0.05). After 6 weeks, monocytes percentage and IgG concentration reduced significantly (P<0.05, P< 0.001) and platelets count increased significantly (P<0.05) as compared with week 3. Conclusion: This investigation demonstrated that saffron consumption enhances innate and humoral immunity systems and has anti-inflammatory effects. These effects depending on the duration of saffron consumption. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6744-en.pdf 2003-03-30 29 37 Complement Humoral Immunity Immunoglobulins Innate Immune Cells Male Student Saffron (Crocus Sativus L.). Saeed Kianbakht 1 AUTHOR Ali Ghazavi 2 AUTHOR Zahra Ghafari 3 AUTHOR Masoumeh Kalantari 4 AUTHOR Marjan Mehri 5 AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE بررسی اثرات هورمون رشد بر روی تغییرات فراساختمان توبول ها و بافت بینابینی کلیه در رت به دنبال نفرکتومی پیشرفته مقدمه: رشد جبرانی کلیه معمولا از رشد نفرون ها و بافت بینابینی باقی مانده کلیه پس از برداشتن تمام یا قسمتی از کلیه به علت بیماری یا هر علت دیگر به وجود می آید و این حالت نتیجه پاسخ نفرون های باقی مانده، به کار اضافی است که ایجاد می شود. درچنین شرایطی با افزایش وزن کلیه باقی مانده مواجه می شویم که بر اثر هیپرپلازی و هیپرتروفی حاصل می شود. با این که هورمون رشد برای درمان بیماران اورمیک به کار می رود. ولی عقیده بر این است که این هورمون باعث افزایش هیپرتروفی و پیشرفت رشد جبرانی کلیه به سوی اسکار و در نهایت از کار افتادگی کلیه می گردد . روش کار: هدف این تحقیق، مطالعه اثر هورمون رشد بر روی تغییرات فراساختمان توبول ها و بافت بینابینی کلیه بود. برای این منظور 48 رت از دو نژاد نرمال لویس و دوراف لویس انتخاب گردیدند. سپس هر نژاد به چهار گروه کنترل، هورمون رشد نوترکیب، نفرکتومی پیشرفته با هورمون رشد نوترکیب تقسیم شدند. رت های هر دو نژاد تحت عمل نفرکتومی پیشرفته قرار گرفتند و آنگاه به مدت یک ماه روزانه دو نوبت به آنها هورمون رشد انسانی نو ترکیب تزریق شد. نتایج: نتایج به دست آمده از مطالعه میکروسکوپ الکترونی بافت کلیه نشان داد که در گروه رت های هورمون رشد نوترکیب، غشای پایه توبول ها دارای تراکم موضعی، در گروه نفرکتومی پیشرفته غشای پایه ضخیم و چند لایه ای و در گروه نفرکتومی پیشرفته و هورمون رشد، غشای پایه بسیار ضخیم شده بود. همچنین به طور مشترک در رت های دو گروه نفرکتومی پیشرفته و نفرکتومی همراه با هورمون رشد، موارد زیر در نواحی سیتوزولی و فضای بین سلولی توبول ها مشاهده گردید: ریزش حاشیه مسواکی راس سلول ها، میتوکندری و لیزوزوم فراوان، میتوکندری آسیب دیده، تراکم سیتوپلاستیک میکروفیلامنت ها، افزایش فضای بین سلولی در توبول ها و سلول های تغییر یافته فیبروبلاست و میوفیبروبلاست که به وسیله پروتیین های انباشته شده در بافت خارجی سلولی در بر گرفته شده بودند. نتیجه گیری: با توجه به اینکه مقایسه فراساختمان توبول ها و بافت بینابینی باقیمانده در هر دو نژاد رت، مشابه بود ولی تراکم مواد تجمع یافته (پروتیین ها) در بافت خارج سلولی و تراکم غشای پایه در گروه رت های نفرکتومی به اضافه هورمون رشد، کمی بیش تر از گروه نفرکتومی بود؛ لذا به نظر می رسد که هورمون رشد با افزایش سنتز پروتئین های غشای پایه و بافت خارج سلولی می تواند در تغییرات مورفولوژیک بافت بینابینی و توبول های کلیه موثر باشد.  http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6745-fa.pdf 2003-03-30 38 43 هورمون رشد رشد جبرانی کلیه نفرکتومی پیشرفته بافت بینابینی و توبول های کلیه Ultrastructural Study of the Effects of Recombinant Human Growth Hormone on the Rat Renal Tubulointerstitial Following Subtotal (5/6h) Nephrectomy Introduction: Compensatory renal growth (CRG) is growth of the remaining functional nephrons and interstitium alter some nephrous have been surgically removed or damaged due to disease. This growth includes the increase of kidney weight caused by hepertrophy and hyperplasia. Although uremic patients are often treated with growth hormone (GH), it is thought that GH may actually increase the degree of renal hypertrophy and the progress of CRG to the scarring and therefore accelerate renal failure. The aim was ultrastructural study of the effects of recombinant human growth hormone (rhGH) on the renal tubulointerstitial changes following 5/6 nephrectomy (SNX). Materials and Methods: For this 48 rats from mule Lewis and Dwarf Lewis rats strains were used. Each strain was divided to control, control+rhGH, SNX and SNX+rhGH groups. Dwarf rats strain have only 10% of circulating GH compared to the normal strain one month later the rats were injected with exogenous growth hormone (thGH) or saline two times per day for 30 consecutive days. Results: The results showed tubular basement membranes was partially thickened in control thGH group and it was too thickened and multi-layered in the SNX groups. Tubular basement membrane was too thickened in the SNX-TGH group in compared to SNX only. Many of Convoluted tubules lost their apical architecture and mitochondria often appeared damaged and cytoplasm contained increased numbers of lysosomes. After SNX areas of focal fibrosis were common. These areas were become infiltrated with modified fibroblasts and myofibroblasts were present. The interstitium become filled with extracellular fibres and amorphous material. Conclusion: It is evident that many of these changes were made more sever by treatment with thGH in both strains following SNX. So it seems GH caused more synthesis of extracellular matrix proteins and ultrastructural changes of the renal tubulointerstitial. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6745-en.pdf 2003-03-30 38 43 Compensatory Renal Growth Growth Hormone Subtotal Nephrectomy Malek Soleimani-Mehrunjani 1 Assistant professor, Arak University, Arak, Iran. AUTHOR Mohammad Ali Shariat-Zadeh 2 professor, Arak University, Arak, Iran. AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE مطالعه عفونت های پنوموکوکی و تعیین الگوی حساسیت باکتری نسبت به پنی سیلین و سفتریاکسون و بررسی ریسک فاکتورهای کسب عفونت در بیماران بستری در بیمارستان های ساری (82–1381) مقدمه: عفونت های ناشی از سویه های استرپتوکوک پنومونیه مقاوم به آنتی بیوتیک در حال افزایش است. این تحقیق به منظور مطالعه طیف عفونت های پنوموکوکی و بررسی الگوی حساسیت سویه ها نسبت به پنی سیلین و سفتریاکسون و ریسک فاکتورهای کسب عفونت در بیماران بستری در بیمارستان های ساری انجام شد. روش کار: در یک مطالعه توصیفی، بیمارانی که طی یکسال در بخش عفونی اطفال و بزرگسال بیمارستان های آموزشی و غیر آموزشی بستری شده و بر اساس علایم کلینیکی و یافته های میکروب شناسی و روش های استاندارد تشخیصی، عفونت پنوموکوکی در آنها به اثبات رسیده بود به روش سرشماری مورد مطالعه قرار گرفتند. نمونه گیری از ارگان های مبتلا بر اساس تشخیص پزشک متخصص و تشخیص باکتریولوژی نمونه ها با انجام کشت و روش های استاندارد تشخیصی صورت گرفت. حساسیت سویه های جداشده از بیماران نسبت به پنی سیلین و سفتریاکسون با تعیین حداقل غلظت مهارکنندگی و با استفاده از روش آگار حجمی مورد مطالعه قرار گرفت و نتایج بر اساس روش کمیته بین المللی آزمایشگاهی استاندارد تفسیر گردید. آنالیر آماری داده ها با استفاده از آزمون مجذور کای، آزمون دقیق فیشر و نرم افزار SPSS 11 انجام شد و P<0/05 معنی دار قلمداد گردید. نتایج: 75 مورد عفونت پنوموکوکی در 32 بیمار بستری در بخش عفونی اطفال و 43 بیمار بزرگسال تشخیص داده شد. الگوی عفونت های پنوموکوکی در بیماران بخش اطفال و بزرگسال مشابه بوده و شایع ترین آنها پنومونی 65/3) درصد) و باکتریمی (24 درصد) بوده است. تعداد سویه های غیر حساس نسبت به پنی سیلین و سفتریاکسون که از بیماران بخش اطفال جدا گردید بیش تر از بیماران بزرگسال بوده است (93/8 درصد درمقابل 53/4 درصد–(p<0/01. این یافته با سابقه استفاده از این آنتی بیوتیک ها که در اطفال بیش تر (37/5 درصد) از بیماران بزرگسال (۷درصد) بوده است مطابقت دارد (p=0/001). حساسیت سویه های پنوموکوک جداشده از اطفال و بیماران بزرگسال نسبت به پنی سیلین و سفتریاکسون دارای الگوی متفاوتی بوده است. 6/2 درصد سویه های جداشده از اطفال نسبت به پنی سیلین و سفتریاکسون حساس بودند در حالی که این میزان دربیماران بزرگسال 46/6 درصد بوده است (P=0/0009). 84 درصد بیماران بزرگسال و 6/2 درصد بیماران بخش اطفال دارای بیماری های زمینه ای بودند (p<0/0001). یافته ها بالا بودن میزان مرگ و میر را در بیماران بزرگسال (30/2 درصد) در مقایسه با بیماران بخش اطفال (6/8 درصد) نشان می دهد. نتیجه گیری: این مطالعه لزوم واکسیناسیون اطفال و بیماران مسن مبتلا به بیماری های زمینه ای را جهت جلوگیری از ابتلا به عفونت های پنوموکوکی نشان می دهد . http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6746-fa.pdf 2003-03-30 44 47 حداقل غلظت مهار کنندگی پنی سیلین استرپتوکوک پنومونیه سفتریاکسون Pneumococcal Infections and Susceptibility Pattern of Streptococcus Pneumoniae to Penicillin and Ceftriaxone and Risk Factors of Acquisition of Infection in Sari Hospitals, 2002-2003 Introduction: The aim of this study was to investigate the prevalence of pneumococcal infections, to determine penicillin and ceftriaxone susceptibility pattern among Streprococcus pneumoniae and to evaluate the risk factors of acquisition of pneumococcal infections in patients of Sari hospitals. Materials and Methods: In this prospective study during one year (2002-2003), all patients admitted with pneumococcal infections in teaching and non-teaching hospitals were included. Diagnosis of pneumococcal infection was performed based on positive microbiological and appropriate clinical and standard laboratory findings. MICs of penicillin and ceftriaxone were determined by Agar dilution method and interpreted by NCCLS methodology. For statistically analysis Chi-square and Fisher's exact tests were used and P<0.05 was defined statistically significant. Results: Seventy five episodes of pneumococcal infections among 32 pediatric patients and 43 adults were identified. The pattern of Streprococcus pneumoniae infections were similar between children and adults, and the most common infections were pneumonia (65.3%) and bacteremia (24%). The rate of penicillin and ceftriaxone nonsusceptible Streprococcus pneumoniae isolated from pediatric patients was higher than that in adult patients (93.8% versus 53.4%, P<0.01). This finding was correlated to prior penicillin use that was more common in children (37.5%) than in adults (7%). P=0,001. The susceptibility pattern of Streprococcus pneumoniae to penicillin and ceftriaxone isolated form pediatric patients and adults was different (6.2% from children, 46.6% in adults, P=0.0009). Eighty four percent of adults and 6.2% of pediatric patients had major underlying diseases (P<0.0001). This findings explain why adult patients tended to run higher mortality (30.2%) than children (6.8%). Conclusion: This survey emphasis on vaccination of young children and elderly with major underlying diseases to prevent pneumococcal infections. http://jams.arakmu.ac.ir/article-1-6746-en.pdf 2003-03-30 44 47 Minimum Inhibitory Concentration Penicillin Streprococcus Pneumoniae Mohtaram Nasrollahi 1 Professor, Sary University of Medical Sciences, Sary, Iran. AUTHOR Mahdi Sharif 2 Professor, Sary University of Medical Sciences, Sary, Iran. AUTHOR Ali Reza Khalilian 3 Professor, Sary University of Medical Sciences, Sary, Iran. AUTHOR